از روز دستبرد به باغ و بهار تو

از روز دستبرد به باغ و بهار تو
دارم غنیمت از تو گلی یادگار تو

تقویم را معطل پاییز کرده است
در من مرور باغ همیشه بهار تو

فرهاد کو که کوه به شیرین رها کند
از یک نگاه کردن شوریده وار تو

کم کم به سنگ سرد سیه می شود
بدل خورشید هم نچرخد اگر در مدار تو

چشمی به تخت و پخت ندارم،مرا بس است
یک صندلی برای نشستن در کنار تو 🌼💙

#حسين_منزوي
دیدگاه ها (۲۴)

کنار من که قدم می‌زنی هوا خوب استپر از پریدنــــم و جای زخــ...

همیشه بهم میگفت : زندگیمیوقتی داشت میرفت گفتم مگه زندگیت نبو...

به تنهائیم خیانت نمیکنمزیرا خیانتی سنگینتر انتظارم را خواهد ...

من خیس دلتنگی اماما کوچه آبی احساست را گم کرده ام مسیر عاشق...

🌱🍒از روز دستبرد به باغ و بهار تودارم غنیمت از تو گلی یادگارت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط