یه شبایی تو زندگی هست که

یه شبایی تو زندگی هست که....

وقتی دفتر خاطرات زندگیتو ورق میزنی...

به چیزایی میرسی که نمیدونی

تقدیرت بوده یا تقصیرت...

به آدمایی می رسی که

هضمشون واسه دل کوچکت سخته...

و به دردایی می رسی که

برای سن و سالت بزرگه...

به آرزوهایی که توهم شد...

رویاهایی که گذشت...

به چیزایی که حقت بود اما شد توقع!!

وزخمهایی که با نمک روزگار آغشته شد...

و احساسی که دیگران اشتباه می نامند...

و دست آخر دنیایی که بهت پشت کرده...

و باز هم انتهای آرزوهایی که

نشد و به دلت ماند...

و سکوت هم دوای دردش نیست...

ای کاش دنیا مهربان تر می شد!!
دیدگاه ها (۵)

.

.

eyyyyyyy khodaaaaa211ta donbal konande dashte bashiiiiiiival...

hamishe bahamim^_^

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط