حتی امشبم دوست داشتم تو باشی که باهات راجبه این جنگ کوف
حتی امشبم دوست داشتم تو باشی، که باهات راجبه این جنگِ کوفتیِ احتمالی صحبت کنم. دوتایی باهم بترسیم یا دوتایی باهم بخندیم بهش، ازش جوک بسازیم درحالی که جفتمون ترسیدیم، به شوخی بگیم اگر چیزی شد بدون من دوستت دارم و اون یکی بگه چرت و پرت نگو، در صورتی که میدونیم اگر اتفاقی بیوفته نمیتونیم کاری کنیم، به هرحال، اگر بمیریم، هرکسی که ما رو میشناخته هم میمیره، جفتمون فراموش میشیم، داستانمون فراموش میشه، ولی حسِ من به تو اولین درختیه که توی ویرونه های اینجا سبز میشه، اولین نور خورشیدیه که از بین ابر و مه و دود روی زمین میتابه، اولین صدای آهنگیه که بعد از صدای توپ و تانک و موشک شنیده میشه، اولین آخیشیه که کسی میگه وقتی جنگ تموم شده و تونسته خانوادشو نجات بده.
حالا راستی،
“ اگر چیزی شد، بدون من دوستت دارم. “
حالا راستی،
“ اگر چیزی شد، بدون من دوستت دارم. “
- ۱.۲k
- ۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط