آه از وقتی که یارت کفش رفتن پا کند

آه از وقتی که یارت کفش رفتن پا کند
تا خودش را در کنار دیگری پیدا کند

عشق رمّانی غم انگیز است،سختی می کشد
هرکه نقش قهرمان قصه را ایفا کند

دور از آغوش تو می لرزم ،تویی آنکه بناست
دست خود را مثل شال از گردن من وا کند

رفتی و باعث شدی در فصل گرم سال هم
یک نفر باشد که هی دستان خود را ها کند

نیست و نابودم و از بس نمی آیم به چشم
آینه کم مانده تصویر مرا حاشا کند

یاد تو افتادم و بدجور داغم تازه شد
وای از روزی که زخم کهنه ای سر وا کند




#جواد_منفرد
دیدگاه ها (۱۱)

دلم را از سرِ راه نیاورده ام سرِ راهِ هرکس و ناکس ی بگذارمو ...

دوست داشتم در را رو به این هوای خاکستری سرد ببندمگل کفش‌های...

به گمانم بزرگترین دارایی ِ زندگی ِ آدمیزاد، همین دوست های دی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط