ناگهان یک شب سراغم آمد و با خنده گفت

ناگهان یک شب سراغم آمد و با خنده گفت
نوشداروی توام
با طعنه گفتم : زود نیست...؟!

#سجاد_رشیدی_پور
دیدگاه ها (۱)

من اسم تو را به مادرم گفتم و گفت : در خواب همیشه می بری نامش...

دستان دلم بالاست؛تسلیم دو خط شعرم..!#علیرضا_آذر

بگذار سر به سینهِ من تا بگویمتاندوه چیست!عشق کدامست!غم کجاست...

چرا هیچ کتابِ تعبیر خوابی ننوشته است چه خوابی باید ببینمکه ت...

ساعت ۲ شب بود توی سپر مارکت بودم تنها در حال گذاشتن نودل در ...

۱.توام همینطور کوچولو من۲.اونکه شکی نیست توش بیب۳.توام برا م...

عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط