قراردادعشق

#قرارداد_عشق
پارت ³¹

چند ماه از رفتن تهیونگ به آمریکا گذشته بود. برای ا.ت، این ماه‌ها مثل سال‌ها می‌گذشت.

هر روز صبح به این امید بیدار می‌شد که شاید امروز پیامی از تهیونگ داشته باشه، اما خبری نبود.

سکوت تهیونگ، دیوار بلندی بینشون کشیده بود و ا.ت رو هر لحظه بیشتر تو خودش فرو می‌برد.

در این میان، حضور کوک پررنگ‌تر از همیشه شده بود.
کوک سعی می‌کرد مثل یه دوست و تکیه‌گاه، ا.ت رو از غمش بیرون بکشه.

با هم فیلم می‌دیدن، گاهی کوک برای ا.ت آشپزی می‌کرد، یا فقط ساعت‌ها کنارش می‌نشست و به حرفاش گوش می‌داد.
ا.ت هم کم‌کم به حضور کوک عادت کرده بود و حس می‌کرد تنها کسیه که می‌تونه تو این شرایط بهش تکیه کنه. اما این نزدیکی، حس عجیبی رو در دل کوک شعله‌ور می‌کرد.

حسی که می‌دونست نباید باشه، اما هر روز قوی‌تر می‌شد. یونا هم که شاهد این ماجرا بود، حسابی توی خودش فرو رفته بود. دوست داشت به کوک نزدیک بشه

اما قلب کوک انگار داشت به سمت ا.ت می‌رفت.

**از اون طرف اقیانوس، در قلب آمریکا...**

تهیونگ به محض رسیدن به آمریکا، خودش رو غرق کار کرده بود. اون "پیشنهاد کاری فوق‌العاده" واقعاً چیزی فراتر از حد تصور بود. پروژه‌ای عظیم که می‌تونست قلمرو مافیایی تهیونگ رو به شدت گسترش بده و قدرتش رو در سطح بین‌المللی تثبیت کنه.

اولش سخت بود. غریبه بودن توی یه کشور جدید، با قوانین و رسوم خاص خودش، اون هم توی دنیای زیرزمینی مافیا، کار هر کسی نبود. اما تهیونگ، با هوش سرشار و توانایی‌های بی‌نظیرش در رهبری و مذاکره، به سرعت پله‌های ترقی رو طی کرد.

اون قراردادهای کلانی رو جوش داد که حتی باتجربه‌ترین مافیاها هم از انجامش عاجز بودن. شب‌ها رو بیدار می‌موند، نقشه‌ها می‌کشید، استراتژی‌ها رو بررسی می‌کرد.

هر حرکتش دقیق و حساب‌شده بود.

در عرض چند ماه، نام تهیونگ به عنوان "مردی که غیرممکن‌ها رو ممکن می‌کنه" توی محافل مافیایی آمریکا پیچید.

احترام و ترس، دو احساسی بودن که تهیونگ تونسته بود در دل رقباش ایجاد کنه. ثروتش سر به فلک کشید و نفوذش بی‌حد و مرز شد.

اون حالا فقط یک رئیس مافیای کره‌ای نبود، بلکه به یکی از قدرتمندترین چهره‌های پشت پرده در جهان تبدیل شده بود.

امپراطوری مافیایی‌اش حالا فراتر از مرزها بود.


#فیک #بی_تی_اس #کره_جنوبی #آرمی #فیکشن#وانشات #سناریو #کیپاپ #جدید#انهایپن
دیدگاه ها (۰)

#قرارداد_عشقپارت ³²اما هرچه بیشتر موفق می‌شد، بیشتر می‌فهمید...

#قرارداد_عشقپارت ³³پدر و مادر ا.ت برای خرید بیرون رفته بودند...

#قرارداد_عشقپارت ³⁰بعد از یه صبح دل‌انگیز و پیاده‌روی حسابی،...

#قرارداد_عشقپارت ²⁹**پرش زمانی به صبح**"از زبان ا.ت:"چشمام ر...

دوست پسر دمدمی مزاج

باورم نمیشه قشنگام...هنوز یه هفته نشده....هفتادتایی شدنمون م...

love Between the Tides²⁷بهش ضربه میزدم ولی ولم نمیکرد ادامه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط