مثل یک گل که تنش پر شده باشد از خار

مثل یک گل که تنش پر شده باشد از خار
خوبم و از همه ی غصه ی عالم سرشار
پادشاهی که غرورش همه را پس زده بود
قلعه اش خرد شد ازغرش طوفان اینبار
عشق ! رسوا شدنم را به تماشا بنشین
عشق ! رسوا شدنم را به تماشا بگذار
زندگی حال مرا دید و به من رحم نکرد
دردها با دل یک مرد ، عجین اند انگار
ای که ازدورترین نقطه به من زل زده ای !
اعجاز زخمی ام؛حال مراخوب به خاطر بسپار
عشق؛یک خانه ی خالیست که اول با شوق
داخلش می شوی و بر سرت آخر ، آوار..
دیدگاه ها (۵)

مُهیا کرده ای بس رنگ و نیرنگزنی بر سینه و گه صورتم چنگگهی  آ...

روی این قفل نوشتند دعا می خواهدمن سپردم به خودش هر چه خدا می...

حال که تنها،تو می‌فهمی سکوتم را،تو می‌خوانی تپش‌های کج و رج‌...

خواب غربت را که دیدم قلب من ماتم گرفتزیر سقف آ سما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط