فکرش راهم نمیکردداعش به این سرعت بسمت آمرلی سرازیرشودوهم

فکرش راهم نمی‌کردداعش به این سرعت بسمت آمرلی سرازیرشودوهمسر ودوخواهرجوانش
#اسیر داعش شوند.
اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به #تلعفر می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟
💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!»
عباس سرم رابوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را بخوبی دست عموداد که او هم کنار جمع مازن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام #امام_حسن (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!»
💠 چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد وزمزمه کرد :«فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی درین محل به #سجده رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعاکردن که از شرّاین جماعت درامان باشیم! شما امروز در پناه پسر #فاطمه (سلام الله علیهما) هستید!»
گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و#ایمان گرفته و چشم ما دخترهاهمچنان به دهان عمو بود تابرایمان از کرامت #کریم_اهل_بیت (علیه‌السلام) بگوید :«در جنگ #جمل، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن روسرنگون کرد و آتش#فتنه رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز #شیعیان آمرلی ببرکت امام حسن(علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!»
💠 روایت #عاشقانه عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تارسیدن بساحل آرامش تنهابه موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست باعمو صحبت کند.
خبرداده بود کرکوک را رد کرده و نمی‌تواند ازمسیر موصل به تلعفر برسد. ازبسته بودن راه‌ها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر می‌کند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه‌شان را جواب نمی‌دهند و تلفن همراه‌شان هم آنتن نمی‌دهد.
💠 عمو نمی‌خواست بار نگرانی حیدر را سنگین‌تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد
بقیه در کامنت اول 👇👇👇
دیدگاه ها (۱)

:«چرا گوشیت خاموشه؟» همه توانم را جمع کردم تا فقط بتوانم یک ...

#فاجعه_زیست_محیطی_سگ_بازی 🦮🐕‍🦺🐩🐩🎥وقتی بحث سگ های ولگرد میشود...

دلشون رو بیشتر خالی می‌کنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر #داعش...

به یُمن همین هدیه حیدری، #13رجب عقد کردیم و قرار شد #نیمه_شع...

🏴 یاعلیُّ ياعلىُّ ياعلىّ✍به نقل از ابو بصير - امام باقر عليه...

⚫️ خصوصیات شیعیان در کلام حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها استاد ر...

⚫️ خصوصیات شیعیان در کلام حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها استاد ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط