اقرار مرا بر پیشانیم حک کن

اقرار مرا بر پیشانیم حک کن
تا …
لابه لاى این ثانیه هاى مندرس نامى از احساس نبرم
من باختم، به خود باختم، به فرشته هاى آدم نما باختم …
به شهزاده هاى شهر قلبهاى سنگى ..!
و اکنون که در گوشه ى اتاق تنهاییم حماقت هایم را می شمارم …
اندک، اندک ….
این جمله زاده می شود ،
که ….
دلم سنگ باش
تا سنگسار نشوى !
دیدگاه ها (۲۰)

زودتر بیا من زیر باران ایستاده‌ام و انتظار تو را می‌کشم چ...

می خندم… ساده می گیرم … ساده می گذرم … بلند می خندم و با ...

نقـﺎﺵ ﺑـﺎﺷﯽ! ﭼﻘﺪﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ … ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺭﻧ...

این شهر شهر قصه های مادربزرگ نیست که زیبا و آرام باشد آسمانش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط