رماندخترانمقاومت
#رمان_دختران_مقاومت
پارت ۱۷ )) فصل دوم
چندین هفته از اتفاقات گذشته بود و فعلا شادیو و سونیا بدون دعوا کردن تا اینجا رسیدند ؛)
گرینهیل
تیلز : خیل خوب .. ایندفعه دیگه یه مسابقه رسمی داریم (چشمک)
سونیک : مشتاقم برای بار هزارم برنده شم
شدو : به همین خیال باش (نیشخند)
سونیک : جوجه رو آخر پاییز می شمرن آقا شدو!
شدو : می بینیم!
سونیک : می بینیم!
امی : تموم اش می کنید مسابقه رو شروع کنیم؟!
سونیک و شدو : ما که کاری نکردیم
تیلز : خوب .. مسابقه رو بین سونیک و شدو و ناکلز و امی و روژ شروع می کنیم .. ۱ ..۲..۳.. حرکـــــت ........ خوب فعلا که سونیک و شدو نفرات اولن ... ناکلز هم بهشون رسید ..
و همینطور در حال مسابقه بودند که به خط پایان نزدیک شدند
... خط پایان
سونیک : یوهوووو من بردم
شدو : مطمئنی اشتباه نمی کنی(نیشخند)
سونیک : ا.اره مطمئنم
تیلز : سونیک و شدو .....
سونیک : بگو دیگه جون به لب شدیم!
شدو : د بگو دیگه! (صدا ی بلند)
تیلز : باشه باشه مساوی شدین
سونیک : چی این غیر ممکنه من بردم
تیلز : نه مساوی شدین!
سونیک : هوففف .. باشه
امی : سونیک حالا یه بارم مساوی شدی چی میشه ما این همه باختیم و هیچی نگفتیم
سونیک : خیل خوب بابا
شدو رفت سمت سونیک و تو گوشش گفت
-هی کلی چیلی داگ منتظرته ها!
سونیک : واقعا!؟
شدو : اره ولی اگه یکم دیر بری تموم میشه!
سونیک : آخ جون!
سونیک شدو رو محکم بغل کرد و همه با هم رفتن
... شب
شدو روی شیروونی خونه نشسته بود و ستاره ها رو تماشا می کرد و همچنین صدا هایی توی گوشش بود
- WOW .. look at all those start's... They're like diamond 💎
*ترجمه : واو ..به ستاره ها نگاه کن .. مثل الماس می مونن *
توی همین فکرا بود که سونیک یهو اومد ..
سونیک : باز اینجایی!
شدو از شنیدن صدا یهویی سونیک ترسید و یهو برگشت
سونیک : ا .. ببخشید .. ترسوندمت
شدو : نه مهم نیست ..
سونیک : هی باز اینجا داری وقت تو تلف می کنی بیا یه کار هیجان انگیز کنیم حداقل!
شدو : برای تو وقت تلف کردنه!
سونیک : هی بس کن چقدر می خوای یاد زندگی گذشته آت باشی ول کن .. به جای این کارا زندگی کن!!
شدو : آههه تو نمی تونی درک کنی سونیک!
سونیک : من درکت می کنم ولی تو دیگه شورشو داری درمیاری!!
شدو : سونیک من همیشه پایه ی همه ی کار هات بودم .. چه خوشم بیاد چه نیاد .. اما تو چی؟! تو هیچ کارایی که من دوست داشتم و نکردی و پیشم نبودی (عصبی)
سونیک : چون تو فقط کارای مزخرف می کنی!
شدو : تماشای ستاره ها مزخرفه ولی زنگ مردمو زدن و در رفتن مزخرف نیس!(عصبانی)
سونیک در حال کنترل خنده اش و هیچی نگفت! ... شدو هم رفت پایین و سوییچ موتور شو برداشت و رفت
تیلز : چیشده سونیک؟ دعوا کردیم!؟
سونیک : نه ولشکن
روژ : برو دنبالش دیدی رفت دیگه نیومدا!
سونیک : عمراً ... نیم ساعت دیگه میاد مِنّت کشی!
ناکلز : اون شدویی که من می شناسیم که رفت به آغوش طبیعت!
ادامه دارد ...
(دوستان از این به بعد من ادامشو میزارم)
پارت ۱۷ )) فصل دوم
چندین هفته از اتفاقات گذشته بود و فعلا شادیو و سونیا بدون دعوا کردن تا اینجا رسیدند ؛)
گرینهیل
تیلز : خیل خوب .. ایندفعه دیگه یه مسابقه رسمی داریم (چشمک)
سونیک : مشتاقم برای بار هزارم برنده شم
شدو : به همین خیال باش (نیشخند)
سونیک : جوجه رو آخر پاییز می شمرن آقا شدو!
شدو : می بینیم!
سونیک : می بینیم!
امی : تموم اش می کنید مسابقه رو شروع کنیم؟!
سونیک و شدو : ما که کاری نکردیم
تیلز : خوب .. مسابقه رو بین سونیک و شدو و ناکلز و امی و روژ شروع می کنیم .. ۱ ..۲..۳.. حرکـــــت ........ خوب فعلا که سونیک و شدو نفرات اولن ... ناکلز هم بهشون رسید ..
و همینطور در حال مسابقه بودند که به خط پایان نزدیک شدند
... خط پایان
سونیک : یوهوووو من بردم
شدو : مطمئنی اشتباه نمی کنی(نیشخند)
سونیک : ا.اره مطمئنم
تیلز : سونیک و شدو .....
سونیک : بگو دیگه جون به لب شدیم!
شدو : د بگو دیگه! (صدا ی بلند)
تیلز : باشه باشه مساوی شدین
سونیک : چی این غیر ممکنه من بردم
تیلز : نه مساوی شدین!
سونیک : هوففف .. باشه
امی : سونیک حالا یه بارم مساوی شدی چی میشه ما این همه باختیم و هیچی نگفتیم
سونیک : خیل خوب بابا
شدو رفت سمت سونیک و تو گوشش گفت
-هی کلی چیلی داگ منتظرته ها!
سونیک : واقعا!؟
شدو : اره ولی اگه یکم دیر بری تموم میشه!
سونیک : آخ جون!
سونیک شدو رو محکم بغل کرد و همه با هم رفتن
... شب
شدو روی شیروونی خونه نشسته بود و ستاره ها رو تماشا می کرد و همچنین صدا هایی توی گوشش بود
- WOW .. look at all those start's... They're like diamond 💎
*ترجمه : واو ..به ستاره ها نگاه کن .. مثل الماس می مونن *
توی همین فکرا بود که سونیک یهو اومد ..
سونیک : باز اینجایی!
شدو از شنیدن صدا یهویی سونیک ترسید و یهو برگشت
سونیک : ا .. ببخشید .. ترسوندمت
شدو : نه مهم نیست ..
سونیک : هی باز اینجا داری وقت تو تلف می کنی بیا یه کار هیجان انگیز کنیم حداقل!
شدو : برای تو وقت تلف کردنه!
سونیک : هی بس کن چقدر می خوای یاد زندگی گذشته آت باشی ول کن .. به جای این کارا زندگی کن!!
شدو : آههه تو نمی تونی درک کنی سونیک!
سونیک : من درکت می کنم ولی تو دیگه شورشو داری درمیاری!!
شدو : سونیک من همیشه پایه ی همه ی کار هات بودم .. چه خوشم بیاد چه نیاد .. اما تو چی؟! تو هیچ کارایی که من دوست داشتم و نکردی و پیشم نبودی (عصبی)
سونیک : چون تو فقط کارای مزخرف می کنی!
شدو : تماشای ستاره ها مزخرفه ولی زنگ مردمو زدن و در رفتن مزخرف نیس!(عصبانی)
سونیک در حال کنترل خنده اش و هیچی نگفت! ... شدو هم رفت پایین و سوییچ موتور شو برداشت و رفت
تیلز : چیشده سونیک؟ دعوا کردیم!؟
سونیک : نه ولشکن
روژ : برو دنبالش دیدی رفت دیگه نیومدا!
سونیک : عمراً ... نیم ساعت دیگه میاد مِنّت کشی!
ناکلز : اون شدویی که من می شناسیم که رفت به آغوش طبیعت!
ادامه دارد ...
(دوستان از این به بعد من ادامشو میزارم)
- ۵.۰k
- ۱۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط