lorasenario
lora_senario
تازگیا فهمیده بودی که عموی روانیت بعد از ۲۲ سال از زندان آزاد شده .
اما نه خبری داشتی ازش نه اصلا میدیدیش چون تو سن کمی بهت تجاوز کرد و مورد آزار جنسی قرار دادت
و ازش متنفر بودی
نزدیکای ساعت ۱ شب بود و تو داخل خیابون از شدت بارون زیاد کاملا خیس شده بودی .
لباسی که به تنت داشتی درحالت عادی لباس خاصی نبود اما وقتی زیر بارون خیس شده بود حالت شفافی به خودش گرفت و بدنت رو نمایان کرد.
ماشین مشکی با چراغ های خاموش یک گوشه از خیابون پارک بود که متوجه شدی مردی داخل ماشین نشسته
اره اون خودش بود عموی قاتلت که زخم قرمزی روی چشمش داشت و مثل روانی ها بهت زل زده بود...
.
کلوچه ها این سناریویی که نوشتم اسپویل شده از قسمت های مختلف قاتل زنجیره ایه چون دوستتون دارم اسپویل کردم براتون🍓🎀
تازگیا فهمیده بودی که عموی روانیت بعد از ۲۲ سال از زندان آزاد شده .
اما نه خبری داشتی ازش نه اصلا میدیدیش چون تو سن کمی بهت تجاوز کرد و مورد آزار جنسی قرار دادت
و ازش متنفر بودی
نزدیکای ساعت ۱ شب بود و تو داخل خیابون از شدت بارون زیاد کاملا خیس شده بودی .
لباسی که به تنت داشتی درحالت عادی لباس خاصی نبود اما وقتی زیر بارون خیس شده بود حالت شفافی به خودش گرفت و بدنت رو نمایان کرد.
ماشین مشکی با چراغ های خاموش یک گوشه از خیابون پارک بود که متوجه شدی مردی داخل ماشین نشسته
اره اون خودش بود عموی قاتلت که زخم قرمزی روی چشمش داشت و مثل روانی ها بهت زل زده بود...
.
کلوچه ها این سناریویی که نوشتم اسپویل شده از قسمت های مختلف قاتل زنجیره ایه چون دوستتون دارم اسپویل کردم براتون🍓🎀
- ۲.۴k
- ۰۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط