مجبور شد

"مجبور شد"
پارت ۱۰
من+
لینو_


+:بسه دیگه نمیخوام بخونم
+:من به اون اعتماد کرده بودم هق هق اخه چطوری
لونا: ا\ت وایستا یه لحظه بعدش خواستم پیامای مامانم با لینو رو باز کنم ولی قبلش باید یه رمز ۴ رقمی بزنم تا بیاد
+:اینا چیزایی بود که. هق‌هق گفتی بیارم اینم امروز دیدمش
لونا:من همه چیزو به روال سابقش برمیگردونم باشه؟
دستمو محکم فشار میدادم نمیتونستم جلوی گریمو بگیرم
لونا: ببین تو نباید بری خونه باشه ؟ فعلا پیش من بمون تا یه فکری بکنیم
+:من من نمیتونم اینجا بمونم توی خونه ی خودم راحت ترم
لونا: پس باید قول بدی هیچ بلایی سر خودت نمیاری
+:ها؟
لونا: همین که گفتم هیچ اسیبی به خودت نمیزنی
+:باشه باشه هیچ اسیبی به خودم نمیزنم فقط میخوام برم خونمون


رفتم توی ماشین نشستم اشک جلوی چشام بود و جلومو نمیدیدم
رسیدم خونه قرص خوردم و خوابیدم حدود ساعت ۷ عصر بود که پاشدم
موبایلمو روشن کردم رفتم عکسایی که باهم داشتیمو نگاه کردم
نمیتونستم باور که این کارو لینو با من کرده اونی که حتی حاضر بود جونشو برای من بده اینجوری ترکم کنه


(۳هفته بعد)
تقریبا ۳ هفته میشه که چیزی به جز نون نخوردم یعنی اصلا نمی تونم بخورم اگرم الان زندم بخاطر قولیه که به لونا دادم
رفتم صورتمو بشورم حالم بهتر بشه که تلفنم زنگ خورد
لونا: ا\ت ا\ت همین الان بیا اینجا یه خبری برات دارم
+:نمیخوام حالم از این بدتر بشه
لونا: میگم همین الان پاشو بیا
+:باشه
نمیخواستم لونا منو توی این وضعیت ببینه بخاطر همین رفتم صورتمو شستم میکاپ کردم تا سیاهیه زیر چشمام معلوم نباشه لباس پوشیدم و رفتم خونه ی لونا

زنگ زدم لونا درو برام باز کرد
لونا: سلام
+:خب چی پیدا کردی
لونا: بالاخره رمز پیامای مامانم با لینو رو پیدا کردم
+:ج..جدا چی میگفتن
لونا: فهمیدم اون شب چی بهم گفته بودم بیا خودت پیاماشونو بخون


م\ل :ببینم خونه که نرفتی
لینو: گفتی اگر برم به ا\ت اسیب میرسونی معلومه نرفتم
م\ل: افرین خودتو برای سوجین اماده کن
لینو: ولی من ا\ت رو دوست دارم
م\ل: دیگه نبینم اسم اون زنو بیاری از الان زن تو سوجینه
لینو: من تا حالا فکرشم نمیکردم کنار کسی دیگه به جز ا\ت باشم الان تو میگی باید با اون زن رابطه ی جنسی داشته باشم؟
م\ل: من به سوجین قول دادم نمیدونم قرص بخور
لینو: میدونی حال ا\ت این چند وقت چقدر بده
م\ل: اون به من ربطی نداره از الان سوجین زنه توعه یادت که نرفته اونشب بهت چی گفتم
لینو: یادمه گفتی اگر با ا\ت باشم بهش اسیب میزنی نباید جواب زنگ و پیامای لونا رو بدم چون به اونم اسیب میزنی

لونا: دیدی اون دوست داره و فقط برای سالم بودنت اینکارو میکنه
+:پس الان باید چی کار کنیم
لونا: تو پیامای بالاتر مامانم گفته بود اگر ا\ت از این موضوع سر در بیاره برات بد میشه پس هیچ واکنشی نباید بهش نشون بدی من میرم شرکت لینو و باهاش حرف میزنم
+:میگم من نمی تونم بیام؟
لونا: دلت تنگ شده براش؟
رفتم بغلش و شروع کردم به گریه کردم
+:ا...اره دلم براش تنگ شده خیلی تنگ شده اگر خودت یه ماه ووجونو نبینی دلت براش تنگ نمیشه؟
لونا: حق داری
لونا: بهتره نیای ولی من بهش میگم بهت زنگ بزنه
+:باشه مرسی کی میری؟
لونا: الان لباس میپوشم و میرم
+:باشه پس من میرسونمت شرکت لینو خودمم میرم خونه
لونا: باشه
دیدگاه ها (۶)

"مجبور شد"پارت۱۱من+لینو_لونا رسوندم شرکت و خودم رفتم خونهویو...

"مجبور شد"پارت ۱۳من+لینو_روی مبل نشسته بودم که صدای در شنیدم...

"مجبور شد"پارت ۹من+لینو_اون شب لونا تا ساعت ۳ پیش من بود بعد...

"مجبور شد"پارت ۸من+لینو_لونا: خ...خب من باهاش توی شرکت اشنا ...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط