مست چشمانت شدم در انتهای این غزل

مست چشمانت شدم در انتهای این غزل

و گرفتار دو‌چشمت بوده ام من از ازل

اینچنین شیدایی و عاشق کشی حقم نبود

پس چرا بازم اسیرت گشته ام در این غزل
دیدگاه ها (۲)

مپرس از من چرا در پیلہ‌ے مهر تو محبوسمکہ عشق از پیلہ‌هاے مرد...

✨ عشـــــقمساحت مشخصی نداردگاهی به اندازهیک دل است و گاهیبه ...

🕊 💜 خنک آن دم که بگویی🕊 💜 که بیا عاشق مسکین🕊 💜 که تو آشفته ...

🌹 ❣ عشق یعنے🌹 ❣ بے ‌تو هرگز پس بمان🌹 ❣ تا سحر 🌹 ❣ از عاشقے ب...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

ای که چشمان تواز افسانه هم زیباتر استدرنبودت عاشقت از مرگ هم...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط