اسلام ایرانیان
اسلام ایرانیان(۹)
مساعدت و همراهی میدادند. سپس مطلع شدیم که حضرت رسول صلی الله علیه و آله برای جماعتی دیگر نیز نامه نوشتهاند و فرمان دادهاند که از فیروز و دادویه و دیلمی پشتیبانی کنند و آنان را در مقابل اسود کذاب یاری نمایند. از این رو ما در میان مردم پشتیبان پیدا کردیم. توطئه ایرانیان برای کشتن اسود عنسی. اسود عنسی از توطئه ایرانیان احساس خطر کرد و دریافت این موضوع به جای حساسی خواهد رسید. جشیش دیلمی گوید: آزاد، زن شهربن باذان که در تصرف اسود بود ما را بسیار مساعدت میکرد و راهنماییهای وی ما را سرانجام پیروز گردانید. دیلمی گوید: به آزاد گفتم اسود شوهر تو را کشت و همه خویشاوندانت را هلاک کرد و از دم شمشیر گذرانید و زنان را تصرف کرد. آزاد که زنی باغیرت و شهامت بود گفت: به خدای سوگند که من مردی را مانند اسود دشمن نمیدارم؛ اسود مردی بیرحم است و هیچ حقی را از خداوند مراعات نمیکند و به محرم و نامحرم عقیده ندارد. آزاد گفت: شما تصمیم خود را با من در میان گذارید، من نیز آنچه در منزل اسود میگذرد با شما در میان خواهم گذاشت. دیلمی گوید: از نزد آزاد بیرون شدم و آنچه بین من و او جریان پیدا کرد به اطلاع فیروز و دادویه رسانیدم. در این هنگام مردی از در داخل شد و قیس بن عبد یغوث را که با ما همکاری میکرد به منزل اسود دعوت کرد. قیس به اتفاق چند نفر به منزل اسود رفتند ولیکن نتوانستند آسیبی به وی برسانند. در این هنگام بین قیس و اسود سخنانی رد و بدل شد و قیس بار دیگر به منزل فیروز و دادویه و دیلمی مراجعت کرد و گفت: اینک اسود کذاب میرسد و شما هر کاری که دلتان میخواهد با وی انجام دهید. در این وقت قیس از منزل بیرون شد و اسود با گروهی از اطرافیانش به طرف ما آمد. در نزدیک منزل درحدود دویست گاو و شتر بود. وی دستور داد همه آن گاوان و شتران را کشتند. اسود فریاد زد: ای فیروز، آیا راست است که در نظر داری مرا بکشی و با من جنگ کنی؟ در این وقت اسود حربهای را که
مساعدت و همراهی میدادند. سپس مطلع شدیم که حضرت رسول صلی الله علیه و آله برای جماعتی دیگر نیز نامه نوشتهاند و فرمان دادهاند که از فیروز و دادویه و دیلمی پشتیبانی کنند و آنان را در مقابل اسود کذاب یاری نمایند. از این رو ما در میان مردم پشتیبان پیدا کردیم. توطئه ایرانیان برای کشتن اسود عنسی. اسود عنسی از توطئه ایرانیان احساس خطر کرد و دریافت این موضوع به جای حساسی خواهد رسید. جشیش دیلمی گوید: آزاد، زن شهربن باذان که در تصرف اسود بود ما را بسیار مساعدت میکرد و راهنماییهای وی ما را سرانجام پیروز گردانید. دیلمی گوید: به آزاد گفتم اسود شوهر تو را کشت و همه خویشاوندانت را هلاک کرد و از دم شمشیر گذرانید و زنان را تصرف کرد. آزاد که زنی باغیرت و شهامت بود گفت: به خدای سوگند که من مردی را مانند اسود دشمن نمیدارم؛ اسود مردی بیرحم است و هیچ حقی را از خداوند مراعات نمیکند و به محرم و نامحرم عقیده ندارد. آزاد گفت: شما تصمیم خود را با من در میان گذارید، من نیز آنچه در منزل اسود میگذرد با شما در میان خواهم گذاشت. دیلمی گوید: از نزد آزاد بیرون شدم و آنچه بین من و او جریان پیدا کرد به اطلاع فیروز و دادویه رسانیدم. در این هنگام مردی از در داخل شد و قیس بن عبد یغوث را که با ما همکاری میکرد به منزل اسود دعوت کرد. قیس به اتفاق چند نفر به منزل اسود رفتند ولیکن نتوانستند آسیبی به وی برسانند. در این هنگام بین قیس و اسود سخنانی رد و بدل شد و قیس بار دیگر به منزل فیروز و دادویه و دیلمی مراجعت کرد و گفت: اینک اسود کذاب میرسد و شما هر کاری که دلتان میخواهد با وی انجام دهید. در این وقت قیس از منزل بیرون شد و اسود با گروهی از اطرافیانش به طرف ما آمد. در نزدیک منزل درحدود دویست گاو و شتر بود. وی دستور داد همه آن گاوان و شتران را کشتند. اسود فریاد زد: ای فیروز، آیا راست است که در نظر داری مرا بکشی و با من جنگ کنی؟ در این وقت اسود حربهای را که
- ۷۸۱
- ۱۶ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط