کاربرمهمان

.#کاربرمهمان
.
نشسته بودم کف خیابان #بین_الحرمین
دستم را زده بودم زیر چانه ام
و به گنبد حرمت نگاه میکردم؛
نگاهم آرام لغزید و پایین آمد،
تا روی #چــادر م،
چادری که به عشــق تو سر می کنم
خوشحال بودم از #چــادری بودنم،
اینکه همیشه #چـادرم سرم است
نه فقط زمانی که به #مسجد میروم
یا به حرمی می آیم
لبخندت را روی خودم حس می کردم
همانطور که روبروی حــرمــت در
بیـن الح‍ــرمیــن نشسته بودم
من چادرم را هرروز به عشق تو
با افتخار سر می کنم
دستم را به سمت حرمـت
دراز کردم و گفتم:
کمکم کن در این راهی که
انتخاب کرده ام ثابت قدم باشم
و بعد آرام زیر لب گفتم:
.
السَّلامُ عَلَیْکَ ی‍ٰا اَبٰاعَبْدِللَّهِ الْحُسَیْــن(علیه السلام)
دیدگاه ها (۵)

نقل قول از دوستانما هم دل داریم ....!!!چهار پنج ماهی هست که ...

#فیزیوتراپی#لیزردرمانی#دارو#دیسک_کمر#آمپول آخر روز جمعهممنون...

#کاربرمهمان میگن #حجاب محدودیته اگه محدودیته اگرم نیست باید ...

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتریادگاری که در این گنبد دوار بماند...

"در آغوش شیطان" ---Chapter: 1 Part: 11ویو ته وونامشب هم مثل...

آن سوی آینه P36پیشش دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم(ویو ا.ت ، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط