دوپارتی مینسونگ وقتی که تو

دوپارتی مینسونگ: (وقتی که تو....)


ساعت ۶:۳۸ دقیقه بود و تو داشتی جلو تلویزیون فیلم می‌دیدی لینو و هان هم داشتن با گوشیشون ور میرفتن
هان: اینجارو نگا سونگ جا یه مهمونی دورهمی گرفته و مارو دعوت کرده
لینو: اوه خوبه...حالا به چه مناسبتی؟
ات: اره راست میگه
هان: مناسبتی نداره کلا یه مهمونی دوستانه گرفته که همه هستن
ات: امشبه؟
هان: اره...ساعتای ۹، ۹:۱۵ شروع میشه، از نظرم بریم
ات: اره ارهههههه
لینو: منم مشکلی ندارم بهش بگو میایم
ات: هورااااااااااااا
هان: لبخند-
بلندی شدی تا بری آماده بشی
رفتی یه دوش یه ربعی گرفتی و از حموم اومدی بیرونو شروع کردی به آماده شدن اول ارایشتو کردی بعدش رفتی سراغ کمدت
ات: اوممم....چی بپوشمممممم...بزار ببینم چی دارمممم....عه این...ولی اینو اگر بپوشمـ....
ات: لینو و هاننن -داد
هان: بگو
ات: میشه این لباسه رو بپوشم -از در لباسو آوردی بیرون و نشونشون دادی
لینو و هان: به لباس نگاهی انداختن-
لینو: نه
ات: عهههه
هان: مناسب نیست
ات: بابا هروقت میخواستم بپوشمش نزاشتید، هعی میگید مناسب نیست پس مناسب کجاست
لینو: درواقع مناسب هیچ‌جا نیست، بیخودی گرفتیش
ات: اوممم نههه -مظلوم
هان: شاید اگر روش یه پالتو یا کتی بپوشی قابل پوشیدن بشه
ات: واقعاااااا؟؟؟
لینو: من که فکر نمیکنم
هان: حالا برو یه دور بپوش
ات: مرسییی
(۱۰ دقیقه بعد)
ات: خب چطوره؟
لباست تمام قسمت تره قوت رو نمایان میکرد و یکم بالاعه زانوت بود و البته تنگ و چسبون هم بود اما یه کت مناسب و پالتو مانند پوشیده بودی که تره قوه هات رو میپوشوند و پایین تر از زانوت بود
هان: خوبه
لینو: بد نیست
ات: هورااااااا
هان: فک نمیکنم مشکلی باشه بپوشیش
لینو: البته اگر کتتو در نیاری
ات: نمیارم نمیارم
هان: اوکیه پس
ات: رفتی اتاقت- معلومه که درش میارم -تو دلت گفتی و پوزخند شیطونی زدی
اونا هم آماده شدن و ساعتای ۹:۲۷ دقیقه رسیدید مهمونی...
(۱۰:۴۸)
حدود یک و ساعت خورده ای بود که هنوز شما تو مهمونی بودید و داشتید خوش میگذروندید ولی....دو نفر حسابی داشتن عصبانی میشدن و اون دونفر کسایی نبودن جز لینو و هان....
چند دقیقه قبل تو داشتی با چند نفر حرف می‌زدی هان و لینو هم داشتن با سونگ جا و بقیه حرف میزدن همه‌ چیز خوب بود تا وقتی که تو گرمت شده بود و از یه طرف هم دیدی حواس هان و لینو نیست و اونطرفن، پس کتت رو در اوردی که ناخوداگاه با یه پسر گرم گرفتی و متاسفانه اون پسر به خودش اجازه داد تا شونه هات رو لمس کنه و خودشو بهت نزدیک کنه، تو متوجه شدی اوضاع داره یکم بد میشه پس دستشو پس زدی و گفتی که اینکارو نکنه و از پیشش رفتی تا یوقت لینو و هان ندیده باشن اما....
چشمت افتاد بهشون که فهمیدی کار از کار گذشته...
دیدگاه ها (۱۴)

دوپارتی مینسونگ: (وقتی که تو....)هان:منو لینو داشتیم با سونگ...

تکپارتی از هان: (وقتی بارداری و....) امروز روزی بود که فهمید...

چند پارتی از لینو: (وقتی که نزدیک بود...)ات: جیغ و داد-استف:...

چند پارتی از لینو: (وقتی که نزدیک بود...)تپش قلب گرفته بودی ...

سه پارتی از هان: (وقتی عضو نهمی دعواتون میشه و توی کنسرت مجب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط