صبح شد آغوش من را غرق در آغوش کن

صبح شد! آغوش من‌ را غرقِ در آغوش کن
قهوه ی چشمان کوبایی برایم جوش کن؛

لب مربا، تن کره، اصلا تو کندوی عسل
بوسه دم کردم بیا صبحانه ات را نوش کن...

#سینا_تقی_زاده
دیدگاه ها (۳)

کسی دنیای طاقت را به هم زدو مفهوم لیاقت را به هم زددعا کن لا...

بیزارم از آدمی که دیگر" من " نیستاز حال بدی که علتش روشن نیس...

در آغوشت لب دریا بیافتمبه جرم عشق ورزی ها بیافتمکبود از بوسه...

خنده‌ات, صبح روز تعطیل است،وسط روزهای پرکاریخنده‌ات, چند ثان...

فصل دوم رمان برادر های ناتنی من پارت اول: بعد از اون شب ات ح...

قهوه تلخپارت ۵۶شاعت شیش شده بود بشدت گرسنه بودم ترجیح دادم ب...

فیلیکس: چیییییییییی؟؟؟؟( چشماش خون شد)ات: هی اروم باش همین ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط