خاطره

#خاطــره
رفیق شهید :
زنگ زد گفت:"
سامان همین الان وسایلتو جمع کن،دو روز بریم قــم..."
گفتم:"بابــک جان میشه چند روز دیگه بریم؟؟!
گفت:"نــه همین الان!

بااصرارم که بود دوتایے راه افتادیم از رشت رفتیم قــم

اونجا ازش پرسیدم:"بابک اینهمه عجله و اصرار براے چی بود؟!؟"

گفت:"
برای‌فرار‌ازگنـــاه‌! اگه میموندم رشت،دچار‌‌‌‌ ‌یه‌گناه‌میشدم...
براےهمین‌اومدم‌
به‌حضرت‌معصــومه(س)‌پناه‌آوردم.

#شهید_بابک_نورے #بسیج #شهید

#مذهبی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
دیدگاه ها (۲)

#روز_جوان...بر آنانـے ڪه جوانـے نڪردند تا ما جوانے ڪنیم ، مب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط