یبار یه پسری رو دیدم که داشت گریه میکرد میلرزید قشنگ

یبار یه پسری رو‌ دیدم که داشت گریه میکرد، میلرزید قشنگ ، هق هق بلند داشت زار‌ میزد ، وایسادم نگاش کردم ، همش منتظر بودم ببینم چیکار میکنه
دستاشو گذاشته بود رو چشماش
یهو نشست ...
نشست جوری گریه کرد که منم واقعا گریه م گرفت ...
دوست دوستم بود ، میشناختمش از دور
میدونستم با نامزدش مشکل داره ، حدس زدم بخاطر اونه
باخودم گفتم چقدر بد که داره اینجوری زار میزنه ! چه حیف که دختره عشقشو ندیده گرفته ، اگه کسی منو ایقدر دوست داشت که واسه م گریه کنه هیچوقت ولش نمیکردم.....
تا شد یه‌سال‌ بعدش ، تو ماشین بودم ، دوست پسرم داشت زار زار گریه میکرد ، میگفت چطور تونستی بمن خیانت کنی ... خیلی عجیب بود که توضیحی نمیدادم ، از خودم دفاع نمیکردم ، چون کاری نکرده بودم ، خسته بودم از اینکه‌مدام باید واسه کاره نکرده خودمو تبرئه کنم، اصلا به حرفاش گوش نمیکردم ، صداشو نمیشنیدم، فقط به‌صورتش نگاه میکردم که چجوری با هر اشکی که میریزه داره ازچشمم میفته
همش یاد اون روز بودم ، مداااام صدای خودم تو گوشم بود که اگه کسی منو اینجوری بخواد هیچوقت ولش نمیکنم...
ازون روز هم تا الان یه سال دیگه گذشته، تو فیلم دیدم مرده داره گریه میکنه ، یاد اون روز افتادم...
با خودم گفتم هر گریه ای از عشق نیست
هرگریه ای به خاطر داغ دیدن نیست
هر رفتنی هم از رو ظلم نیست
@Fantasia_a
دیدگاه ها (۳)

تا صبح ؛هزار سال فاصله است ...!

‏به خاطر بوی سیگار بهم نگاه نمیکردی تا تنبیه شم ؛ اصلا فهمید...

اگه تو زندگیتون یکیو دارین که دلتون نمیاد چتاشو پاک کنیدو با...

یه روز و کامل گریه کردم ....از خواب بیدار شدم و خواب تورو دی...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت ۲ویو اتکه بابام امد نمیدونم چرا...

وانشات اینوماکی//پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط