من مراقبتم بچم

‹ من مراقبتم بچم🥹🫂 ›
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
#Part_2

بادیگارد هایی رو دیدم که از چند طرف به سمت من دارن حرکت میکنن
ترسیده جیغی کشیدم و پشت مبلی که تو سالن بود دویدم

- چیکار میکنین؟

با اخمای غلیظ و تفنگای دستشون همینطور نزدیک تر میشدن که دوباره جیغ کشیدم

- چرا می...

که با صدای داد بلندی حرفم نصفه موند و همه صداها قطع شد

- چخبره اینجاا

همه از ترس صاف ایستادن که ترسیده به مبل چنگ زدم و به پشت سرم نگاه کردم

و بله!

اولین دیدار من با رییس این باند!


با هیجان و چشم های مات زده بهش نگاه کردم که با اخم و دستای مشت شده رو میز کوبید

- با شمااام!

- رییس این خانم گفته از طرف اقای میرمنشی اومدن یچیزی توی لباساشون هست!
وارد که شد بوق ورودی به صدا دراومد

با چشماش تیز از بالا تا پایین نگاه کرد
جوری که انگار تازه منو دیده باشه

با استرس بهشون نگاه کردم! از کجا باید میدونستم دستگاهی دارن که موبایلم لو میره!

دستس دستی خودمو بدبخت کردم

الان فکر میکنن جاسوسی چیزی هستم

با قدم های محکم بهم نزدیک شد که ترسیده به پشتی مبل چسبیدم

روم خم شد و ترسناک لب زد

- کی هستی؟


◜ 𝕛𝕠𝕚𝕟😍 : @bachemaniii
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
دیدگاه ها (۰)

‹ من مراقبتم بچم😈🫂 ›─━━─━━─━━─━━─━━─━━─#Part_3قبلا شنیده بود...

‹ من مراقبتم بچم😈🫂 ›─━━─━━─━━─━━─━━─━━─#Part_4ازکجا فهمیده ب...

‹ من مراقبتم بچم🦋🥹 ›─━━─━━─━━─━━─━━─━━─#Part_1استرس تموم جون...

Roman

پآرت19. دلبرک شیرین آستآد

پارت ۲۸ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط