رمان پروانه ای برا شمع تو



رفتم و سفارش رو گذاشتم رو میز که یکی از دوستام گرفت ترس کل وجودم رو فردا گرفت و بدنم به لرزه در اومد...به زور برگشتم و با ¹⁰⁰⁰ بدبختی زبان باز کردم..و...ولم ک...کن
مرده : قیافت که خوشگلتره‌..مست
آت : و...ول کن آق...قا
مرده : نمیتونم...تو همه چیزت بی نقصی نمیتونم از دستت بدم...
آت : یکی کمکم کنه...گریه....داشتم اشک می ریختم و از همه کمک میخواستم ولی کسی نمیومد و منو به زور پشت سرش می‌شوند که یکی دیگه از دستم گرفت و کشید و افتادم تو بغلش...چشم هامو باز کردم و با چشای اشکی بهش خیره شدم..
کیم تهیونگ!!
مرده : عمری دارید
ته : من که بلع...شما چطور عمری دارید؟!
مرده : به شما ربطی داره
ته : اونوقت شما کی باشید که با من اینطوری حرف بزنید
مرده : من...من ی مافیا
ته : پس با بد کسی در افتادی
مرده : چرا اونوقت
ته : چون من...کیم تهیونگم
مرده : ت...تهیونگـ
دیدگاه ها (۱)

رمان پروانه ای برای شمع تو

رمان پروانه ای برا شمع تو

چند پارتی پروانه ای برای شمع تو

آیدی شادم@A_A_20250کی آنلاینی بیاد پی بحرفیم:)

چرامن پارت ۵تا اینکه جونکوک رسیددینگ دینگات: کیهجونکوک ـ: من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط