بازگشت فرمانده
پارت۶
اخرین نفر جی سو بود پشت میز فلزی با چشم های وحشت زده...
&تو نمیفهمی اون...اون خودش گفت من...
ا.ت اروم نزدیک شد.
+اون؟؟کی؟؟
&تائه هیون اون گفت اگه تورا حذف کنیم رییس نجات پیدا میکنه!
ا.ت نفسش برید برای یک لحظه زمان ایستاد...تائه هیون ؟؟دست راست جونگکوک ؟!!بدون هیچ حرفی اسلحه را بالا اورد ماشه را کشید و صدای شلیک....
اروم خندید اما در چشمانش هیچ ارامشی نبود؛باران روی مویش میریخت و خون با اب قاطی شده بود؛ا.ت داشت گزارش تائه هیون را میداد که در همون لحظه صدای موتور دیگه ای از دور شنیده شد .چند ثانیه بعدنور چراغی ظاهر شد...
جونگکوک ویو...
با صدای گاز دادن موتور از خواب بیدار شدم دیدم ا.ت بود سریع به نگهبان گفتم که تعقیبش کنه هر جور شده باید میفهمیدم چی شده که یکی دیگه از نگهبانا SMS داد که ا.ت میخاد تائه هیون را بکشه... دیدم نگهبان برام لوکیشن فرستاد اماده شدم و سوار موتور شدم و رفتم به لوکیشن دیدم یک انباره وقتی واردش شدم دیدم که......
اخرین نفر جی سو بود پشت میز فلزی با چشم های وحشت زده...
&تو نمیفهمی اون...اون خودش گفت من...
ا.ت اروم نزدیک شد.
+اون؟؟کی؟؟
&تائه هیون اون گفت اگه تورا حذف کنیم رییس نجات پیدا میکنه!
ا.ت نفسش برید برای یک لحظه زمان ایستاد...تائه هیون ؟؟دست راست جونگکوک ؟!!بدون هیچ حرفی اسلحه را بالا اورد ماشه را کشید و صدای شلیک....
اروم خندید اما در چشمانش هیچ ارامشی نبود؛باران روی مویش میریخت و خون با اب قاطی شده بود؛ا.ت داشت گزارش تائه هیون را میداد که در همون لحظه صدای موتور دیگه ای از دور شنیده شد .چند ثانیه بعدنور چراغی ظاهر شد...
جونگکوک ویو...
با صدای گاز دادن موتور از خواب بیدار شدم دیدم ا.ت بود سریع به نگهبان گفتم که تعقیبش کنه هر جور شده باید میفهمیدم چی شده که یکی دیگه از نگهبانا SMS داد که ا.ت میخاد تائه هیون را بکشه... دیدم نگهبان برام لوکیشن فرستاد اماده شدم و سوار موتور شدم و رفتم به لوکیشن دیدم یک انباره وقتی واردش شدم دیدم که......
- ۲.۳k
- ۱۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط