رمان نفرت عشق

رمان نفرت عشق
پارت ۲۹

اهنگ تموم شد اما اشک های من نح

حالم بد بود از همچی بدم میومد

زنگ‌زدم دیانا

#دیانا

چشاشمو بستم اما فقط گریه میکردم سعی کردم بخوابم یکمی چشام‌گرم شده بود که گوشیم زنگ خورد

گوشیمو از جیب مانتوم در اوردم به صفحش نگاه کردم نمیدونم یهو با دیدن اسم ارسلان دلم اروم شد

گوشیرو جواب دادم

ارسلان: س..ل..ا..م

دیانا: سلام خوبی؟
گریه کردی؟

ارسلان: من خوبم مهم نیست

دیانا: برای تو مهم نیست برای من مهمه

ارسلان: اره گریه کردم

دیانا: بمیرم برات من

ارسلان: دشمنت بمیره..!
تونستی بخوابی؟!

دیانا: نه خوابم‌نمیاد ..!
میشه بیای دنبالم..بریم‌خونه

ارسلان: تو لب تر کن..!

دیانا: فدات

ارسلان: قربون لبات

دیانا:😐:-) 😂

ارسلان: ببخشید از دهنم در رفت😐💔😂

دیانا: بیا تا بیشتر سوتی ندادی😐💔

ارسلان: اوکی😝

دیانا: منتظرم🙄

ارسلان: بای☺️

دیانا: بای☺️

#ارسلان

گوشیرو قطع کردم📱🙂

از شنیدن صدای دیانا به ارامش رسیده بودم...!
یک ارامشی که هیچ وقت نداشتم..!

پاشدم سمت ماشین رفتم..!


#دیانا

تو ماشین نوشسته بودم که دوتقه به ماشین خورد..!

که دیدم .....

ادامه دارد..🥺💜

من به فدات لایک کن😂💙

فالو = فالو😁💜

اصکی = برای حیوانات ازاد🙄😪💔




❤️🧡💛💚💙💜🖤🤍🤎💔❣💕💞💓💗💖💘💝
دیدگاه ها (۶)

#Repost #diyana.rh2به نظر شما میشه درس خوند با دوستا!؟🤔😂📚---...

خرگوشمووو♥💋

اردیامح❤😘من فداشون:-\ ♥

بچه ها چنل مح‌تو سروش❤:-) کیا سروش دارن؟😘:-) ایدی شو بدم؟:-\...

رمان بغلی من پارت ۵۰دیانا :خوشگله ارسلان: آره بریم تو ماشین ...

رمان بغلی من پارت ۷۷... فردا ...دیانا: با صدای گوشیم چشامو ب...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط