بلدی من را همینطور که هستم دوست بداری

بلدی من را همینطور که هستم دوست بداری؟
بلدی همین"مــن" را دوست بداری...؟
بدون اینکه بخواهی تغیــیرش بدهی...؟
همین منِ فرفریِ گاهی شلخته را....
همین دختری که گاهی ریملش زیر چشمش میریزد
گاهی موهایش پریشان میشود
گاهی قلدر میشود و یادش میرود دختـر است؟
اصلا بگو ببینم
میشود دوستش داشت این "من"ِ دیوانه را
که گاهی صدایِ خنده اش گوشِ فلک را کر میکند؟
بلدی وقتی بلند میخندد پا به پایش بخندی؟
بلدی کلِ شهر را کنارش قدم بزنی و
نگویی"خسته شدم" ؟
بلدی وقت هایی که گریه میکند چطور بغلش کنی؟
یا یکهو
وسط هیاهویِ جمعیت
روسری اش را کنار بزنی
و درِ گوشش آرام بگویی
"دوستت دارم"؟
دیدگاه ها (۲)

لبت آلوچه سبزی است که دیدن دارددیدنش هیچ نیرزد که چشیدن دارد...

هرچه راباعشق پیدا میکنی گم میشود، دل بروی هرکسی وا میکنی گم ...

آنجا را نمی‌دانماما اینجا بی #تُ ، بدونِ آغوشتخیابان به خیاب...

قهوه ی چشم تو حتی سرد هم نوشیدنی ستگُل پس از خشکیدنش هم مدتی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط