بدجوری زخمی شده بود

بدجوری زخمی شده بود

رفتم بالای سرش

نفس نفس می زد

بهش گفتم زنده ای ؟

گفت: هنوز نه!

خشکم زد

تازه فهمیدم چقدر دنیامون با هم فرق داره

اون زنده بودن رو توی شهادت می دید و من ...
دیدگاه ها (۱)

بدجوری زخمی شده بودرفتم بالای سرشنفس نفس می زدبهش گفتم زنده ...

از روز ازل دلبر ما حضرت زهرا       این پای تو و این سر ما حض...

به تابوت شهدا، دقت کرده اید این روزها؟!سن هایشان را دیده اید...

می نویسم که مرا غیر علی یاری نیستدر دو عالم به جز او سید و س...

blackpinkfictions پارت ۲۱

دوست پسر دمدمی مزاج

دستش رو قلبم بود.هر وقت می فهمید حالم‌ خوش نیست، همین کار رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط