عشق اجباری

عشق اجباری
پارت ۲۷
آهنگ لایتی رو دی جی شروع کرد به زدن دانیال از دستاش رو دور کمرم حلقه کرد منم دستام رو حلقه کردم دور گردنش و شروع کردیم به رقصیدن. نمی دونم چرا ولی از اون همه نزدیکی داغ شده بودم. وقتی که رقصمون تموم شد مهمونا شروع کردم به دست زدن . خواستیم بشینیم که اعلام کردن وقت شامه . برای اولین بار تو عمرم از موضوع خوشحال شدم از صبح هیچی نخورده بودم. یکی از خدمت کارا ما رو به سمت حیاط راهنمایی کرد . دیدم یه میز دونفره برای شام منو دانیال چیدن. اون مسیری که به سمت میز بود دو طرفش رو با شمع های فانتزی قرمز تزیین کرده بودن
وقتی رفتیم سر میز فیلم برادار یه چندتا کار گفت که انجام بدیم بعدش هم ولمون کرد که غذا بخوریم . منو دانیال هم عین این جنگ زده های سومالی شروع کردیم به خوردن .
واقعا غذاش بهم چسبید شاید چون من گشنم بود اینجوری فکر می کردم ولی بازم به نظر من خوب بود . بعد از شام همه شروع کردن به کادو دادن و بعدشم رفتن . فقط بابام و مانی و مامان و بابای سانی موندن و البته بابای ایلیا و دانیال.
دیدگاه ها (۳)

عشق اجباریپارت ۲۸دانیال « خب دیگه ما بریم» بابای دانیال « با...

عشق اجباریپارت۲۹ یه هفته از زندگی مشترک منو دانیال می گذشت و...

عشق اجباریپارت ۲۶ بعد از خداحافظی با مانی با دانیال به بقیه ...

عشق اجباریپارت ۲۵ وقتی رسیدیم اعمارت . اولین کسی که دیدم مان...

A girl from tomorrow(part 7)

قهر من

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟕(یک روانی) ویو جیمیناون ا.ت بود و کنارش یه پرستار!از ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط