معشوقه بودن را بلد نیستم

معشوقه بودن را بلد نیستم
دلبرانه حرف زدن را...
عاشقانه به چشمانت نگاه کردن
با ادمیان میخندم و می خندانم انهارا
اما ...
تا چشم هایم تورا می بیند
یا که نام تورا می شنوم ...
دست و پاهایم را گم میکنم ...
سکوت می کنم و به ضربان منقلب شده ی قلبم گوش میدهم
من تا تورا دارم...
سکوت میکنم...
🌹
✌ نظرتون در مورد عکس و کپشن؟؟؟💔
دیدگاه ها (۱)

“هو”دلم می‌خواست توی خانه یک خورشید داشته باشیمبرای شب‌هایی ...

.گاهی باید همه چیزت را بدست باد بسپاری..و خودت را در دریارها...

وقتی میگویم تو مال منینه اینکه هدف گرفتن تو در حصار باشداما ...

رویای شیرین من ...بی قرارت که می شوم...دامن دامن شکوفه ی شعر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط