موهیتو من 🤍🌵pt30

ا.ت : تینا
تینا : جونم ؟
ا.ت : دیشب مهمونی چیشد شوگا منو کشید برد ؟
تینا : من باید از تو بپرسم دیشب با شوگا چی کار کردی از اتاقتون صدا های ناجور می‌اومد
ا.ت : فالگوش وایساده بودی ؟
تینا : ن خیر صداتون رو کل خونه گرفته بود
ا.ت : پرام نه بابا 😐
تینا : بله 😑
ا.ت : خوب آره دیگه بهم گفت دوسم داره بوسم کردم بعدش رو دیگه نگم صبح هم تو بغلش از خوابیدار شدم واااایییی خیلی کیوت بود شبیه گربه ها بودددد
تینا : اخجون عروسی داریممممم نانای نانای
ا.ت : هووو تا عروسی
تینا : حالا
ا.ت : دیشب مهمونی چی شد ؟
تینا : هیچی کای رو ک گرفتن بردن مهمون هام تک تک رفتن منم شب تو اتاق کوک خوابیدم
ا.ت : جانمممممم چه گو..هخوری ها سوهو فهمید ؟
تینا : یاااا ا.ت چرا اینطوری میکنی ما ک کاری نکردیم کوک گفت میتونم شب رو تو اتاق اون بمونم تا وقتی ک اتاق خودم تو اینجا اماده بشه
ا.ت : خوب حالا دوست پسرت چی شد ؟
تینا : ااااا هیچی ولش میگم صبحونه خوردی بلند شو برو بخور
ا.ت : تینا چی شده باهاش کات کردی ؟ تو همیشه همه چیز رو قبل از این ک من بپرسم بهم میگفت الان اتفاقی افتاده ک نمیگی بهم ؟
تینا : فقط مرورش برام یکم ... خوب قضیه اینه ک ...


ادامه داره...
دیدگاه ها (۵)

سلام :)

بچهااااا

موهیتو من 🤍🌵pt29

موهیتو من🤍🌵pt27

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

مرگ بی پایان پارت ۳۱

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط