چندشاتی جونگکوک(پارت۲)

پالتو رو از روی چوب لباسی برداشت.
دستش هنوزم میلرزید.
پالتو رو نزدیک صورتش برد.
نفس عمیق کشید.
هنوز بوی عطر جونگکوکو میداد.
همون عطری که با هم خریده بودن...

پالتو رو با تمام وجودش توی بغلش فشرد.
اشکاش دونه دونه روی چرم میچکیدن...
مثل نم نم بارون.

آروم رفت جلوی اینه...
نگاهش خیره شد به خودش.
چشمای قرمز و پف کرده.
دستشو کرد توی استین پالتو و پوشیدش.
پالتو سنگین بود...ولی یه جوری ارومش میکرد...
شاید...شاید داشت خودشو گول میزد.

عذاب وجدان نفسو میبرید.
اگه فقط یک بار جوابشو داده بود...
اگه فقط یکبار پیاماشو خونده بود...
اون الان زنده بود.

با دستای لرزون،بوتای مشکیشو پوشید.
بنداشو محکم بست.
انگار میخواست به زور خودشو جمع و جور کنه.

بارون از پشت پنجره میومد.
خیلی شدید بود.
انگار اسمونم دلش گرفته بود.
اما اونم میدونست که هیچ بارونی نمیتونه اندازه اشکای جونگکوک توی ۴ ماه باشه...

موهای مشکی و لختش رو دور شونه هاش ریخت و پالتوی چرمی که متعلق به خودش نبودو محکم تر بست.

درخونه رو باز کرد.
یه موج هوای سرد به صورتش برخورد کرد.
بارون زد به صورتش،به یقه پالتو...

رفت سمت ماشین.
سوار شد
کلیدو چرخوند.
ماشین یا صدای خفه ای روشن شد...یه صدای گرفته.مثل خودش.

صدای جونگکوک از ضبط پخش شد.
اهنگ "Still with you"
"کی میشه که دوباره توی چشمات نگاه کنم و بگم دلم برات تنگ شده؟"

نفسش برید.
دستاش لرزید.
دستاشو چند بار محکم روی فرمون کوبید.
صدای ضربه هاش با اهنگ قاطی شده بود.

با تموم وجودش جیغ کشید.
جیغی که از ته دلش میومد.اما هنوزم ارومش نمیکرد.
هیچی ارومش نمیکرد.


سرشو روی فرمون گذاشت.
چشماشو بست.
لباش همراه با صدای اهنگ حرکت کردن.
متن اهنگو زمزمه کرد.
با صدایی که بیشتر گریه بود تا خوندن...

هرثانیه از اهنگ یه خاطره بود.
هر نت،یه لحظه با جونگکوک.
خنده هاشون،بغلاشون،بوسه هاشون،مثل یه فیلم از جلوی چشمش رد شد.
حتی خاطراتش با جونگکوک هم ازارش میداد.

مثل یه تب...
انگار داشت زنده زنده میسوخت.

--------
دیدگاه ها (۰)

چندشاتی جونگکوک(پارت‌آخر)

چندشاتی جونگکوک(پارت۱)

چندشاتی جونگکوک(پارت۱)

چندشاتی جونگکوک(پارت اخر)

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط