چرامنپارت
◈ ━━━━━━━ ⸙ چرامن(پارت7) ⸙ ━━━━━━━ ◈
ارمان: میگم شهاب اون مار نیست
شهاب: شوخی نکن
ارمان: جدی میگم، وای شهاب داره تکون میخوره
شهاب؛ یه چوب برداشتم رفتم سمت "مار" من ادم ترسویی نبو دم ولی اون لحظه بدنم بدجور میلرزید، زدم بهش ولی تکون نخورد، پس نزدیک تر شدم...... هوف یه تیکه چوب بود
چیزی نیست
ارمان: واییییی😬
؛ شهاب میره سمت ارمان
شهاب: خب حالا باید این رود خونه رو بریم پایین
ارمان: وای نه من دیگه جونی تو پاهام نمونده
شهاب: بیا قر نزن
٠٠٠(صحبت های حین حرکت) ٠٠٠
ارمان: بخدا قر نیست تا ساعت 4 صبح که داشتم گوشی اون خواهرتو رد یابی میکردم قبلشم که داشتم پلاک اون ماشین کوفیتیو پیدا میکردم
شهاب: اگه ارمین بود الان انقد قر نمیزد،
تبل
ارمان: من من من تنبلم بیچاره اگه من نبودم که تو تو همون خیابون سرداری مونده بودی
(ن: خیابان سرداری جایی بوده که شیوا فرار میکنه)
شهاب: اونو که شیوا از قبل برا لوکیشن فرستاده بود
ارمان: ولی کلا ده دقیقه طول نکشیو تا اون مهراد عوضی GPS گوشیو خاموش کرد ومن بودم که دوباره راه انداختمش
شهاب: الان تو این وضعیت داری برام من مغلطه میکنی
ارمان: هاها بلخره ضایت کردن؛ لبخند شیطانی
شهاب: خفه بابا
ارمان: شهاب این
شهاب: نکنه اینسری خرسه
ارمان: هرهر با نمک این همون کلبه ای که میگی نیست
/شهاب شاخه درخت رو میزنه اون ور/
شهاب: دقیقا خودشه
در همان لحظه....
♡تا پارت بعد به درود♡
بچها بخاطر اینکه ویس گیر میده مجبورم کم کم بنویسم ولی سعی میکنمتا میتونم زود زود پارت بدم
چون داستان به جاهای جذابش میرسه 😎
𝔜𝔞𝔰𝔥𝔦𝔯𝔬 ℌ𝔞𝔯𝔞𝔫𝔬
ارمان: میگم شهاب اون مار نیست
شهاب: شوخی نکن
ارمان: جدی میگم، وای شهاب داره تکون میخوره
شهاب؛ یه چوب برداشتم رفتم سمت "مار" من ادم ترسویی نبو دم ولی اون لحظه بدنم بدجور میلرزید، زدم بهش ولی تکون نخورد، پس نزدیک تر شدم...... هوف یه تیکه چوب بود
چیزی نیست
ارمان: واییییی😬
؛ شهاب میره سمت ارمان
شهاب: خب حالا باید این رود خونه رو بریم پایین
ارمان: وای نه من دیگه جونی تو پاهام نمونده
شهاب: بیا قر نزن
٠٠٠(صحبت های حین حرکت) ٠٠٠
ارمان: بخدا قر نیست تا ساعت 4 صبح که داشتم گوشی اون خواهرتو رد یابی میکردم قبلشم که داشتم پلاک اون ماشین کوفیتیو پیدا میکردم
شهاب: اگه ارمین بود الان انقد قر نمیزد،
تبل
ارمان: من من من تنبلم بیچاره اگه من نبودم که تو تو همون خیابون سرداری مونده بودی
(ن: خیابان سرداری جایی بوده که شیوا فرار میکنه)
شهاب: اونو که شیوا از قبل برا لوکیشن فرستاده بود
ارمان: ولی کلا ده دقیقه طول نکشیو تا اون مهراد عوضی GPS گوشیو خاموش کرد ومن بودم که دوباره راه انداختمش
شهاب: الان تو این وضعیت داری برام من مغلطه میکنی
ارمان: هاها بلخره ضایت کردن؛ لبخند شیطانی
شهاب: خفه بابا
ارمان: شهاب این
شهاب: نکنه اینسری خرسه
ارمان: هرهر با نمک این همون کلبه ای که میگی نیست
/شهاب شاخه درخت رو میزنه اون ور/
شهاب: دقیقا خودشه
در همان لحظه....
♡تا پارت بعد به درود♡
بچها بخاطر اینکه ویس گیر میده مجبورم کم کم بنویسم ولی سعی میکنمتا میتونم زود زود پارت بدم
چون داستان به جاهای جذابش میرسه 😎
𝔜𝔞𝔰𝔥𝔦𝔯𝔬 ℌ𝔞𝔯𝔞𝔫𝔬
- ۳.۲k
- ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط