منموتو

#منم_و_تو
یک شب
خودم را با
اشکهایم میشورم
و به
طناب پشت بام
 آویزان میکنم
تا
صبح باد مرا
ببرد
به خانه ی شما
دیدگاه ها (۲)

#منم_و_تو ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯿﺶ ... ؟؟! ﻫﺰﺍﺭﺗﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺕ...

#منم_و_تو لعنت به تمام خاطراتى كه بى خيالمان نمى شونددر را ه...

#منم_و_تو هر چـه به جز خيـالِ اوقصـد حريـم دل كنـددر نگشـايم...

#منم_و_تو تنهایـــــــــــے💖هزار بار بهتر است ازبودن با ڪسےڪ...

خانه ی هانافو ۱۰ (آخر) :فصل ۱۰: خانواده‌ی عجیبشب مه‌آلود، هم...

می شود یک شب خوابید  و صبح باخبر شد ، غم ها را از یک کنار به...

تولد قشنگم بوده و من تازه اومدم ویسگون . واقعا افسوس . متاسف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط