عاقبت فاصله افتاد میان من و تو

عاقبت فاصله افتاد میان من و تو
اینچنین ریخت به هم روح و روان من و تو

قهوه خوردیم مگر فال جدیدی بزنیم
قهوه شد تلخ تر از تلخی جان من و تو

موعد دلخوری از عمر هدر رفته رسید
صف کشیدند دقایق به زیان من و تو

دیگری آمد و بین من و تو جای گرفت
تا فراموش شود نام و نشان من و تو

فکر ما بود بسازیم جهانی با هم
گرچه پاشید و فروریخت جهان من و تو
دیدگاه ها (۱)

نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهاییچه شود کز دلم امروز گره بگشا...

هر مرض دارو و هر درد علاجی داردزخم تیر مژه را مرهم و داروئی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط