ظهور ازدواج
ظهور ازدواج )
( پارت ۳۰۸ فصل ۳ )
دندونام از شدت سرما تند تند بهم میخورد. جیمین سریع دستش رو انداخت زیرم و نگران گفت: تموم شد.الان میریم گلوم خیلی شدید میسوخت. انگار از داخل بریده شده بود.. به زور و خشك سرفه زدم با لرز خودمو چسبوندم بهش نميخواستم حتي ! يك ثانیه ازش جدا شم.. منو روي دستاش بلند کرد و راه افتاد. داغون صورتمو به سینه اش فشردم سوزان هول گفت بیارش داخل جیمین خشك :گفت نه میبرمش درمونگاهي چيزي.. به زور و با صداي خيلي خفه اي گفتم خوبم.. جیمین نه میریم سوزان میگه خوبه.. فقط یه کم... جیمین سرفه خيلي شديدي زد و بلند و محکم گفت: هوا خيلي سرده...صبح برف بازي کرده داره میلرزه سوزان... میبرمش پیش دکتر همین و با قدمهاي تند سمت ماشینها رفت و منو صندلي جلوي ماشينش نشوند و سریع رفت سمت صندوق عقب و هول با پتو مسافرتي دستش برگشت و سریع انداختش روم تا گرم شم.. توي اخ.. فایده نداشت. هنوز خيلي بد میلرزیدم.. خودمو از سرما گوله کردم جیمین تند :گفت سوزان یه پتو بیار پتو و کتمو...سردشه.. زود باش.. سوزان تند گفت: باشه باشه. و دوید داخل. جیمین سرفه خيلي بلند و شديدي زد و نگران و داغون نگام کرد و سریع دستم رو گرفت و توی دستاش فشرد و گفت:هیچی نیست.. با تمام وجود داشت سعی کرد ترس و وحشت توي جونم رو کم کنه... داغون سرفه زد و با نفس سنگینی سریع دستمال کاغذي برداشت و صورت خیسم رو پاک کرد. دستش میلرزید. گذاشت فن دستش میلرزید. پشت اون يکي دستش رو روی دهنش گذاشت و پردرد سرفه زد. از سرما لبامو محکم به هم فشردم و لرزیدم هول داد زد: سوزان چي شد؟ به خودش نگاه کردم که کامل خیس بود که خيلي بد و شدید سرفه میزد. اونم سردشه... باید باشه... ریه هاش... واي خدا... توی این سرما و برف نباید اینطور خیس میشد.. از نگرانی بد شدن حالش داشتم خفه میشدم. داغون صورت تو هم کشید و سرفه زد و دست به سینه اش کشید. واي بغض کردم و اشک تو چشمم جمع شد.. لرزون دستشو فشردم و گفتم: خوبی؟ اروم سر تکون داد و سعی کرد لبخند بزنه. سوزان دوید جلو و پتو و کت جیمین رو سمتش گرفت. جیمین سریع سویچ رو از جیب کتش در اورد و کتش رو روم انداخت و بعد پتو رو باز کرد و کشید روم اخ.. سوزان خيلي مراقب باش. بعدش برمیگردین؟ جیمین-نه..میریم خونه استراحت کنه... سوزان غمگین گفت: اخه ناهار و اومد جلوي من و دستم رو گرفت و مهربون و ناراحت گفت:
وای وای حمایت کنید خفنا
( پارت ۳۰۸ فصل ۳ )
دندونام از شدت سرما تند تند بهم میخورد. جیمین سریع دستش رو انداخت زیرم و نگران گفت: تموم شد.الان میریم گلوم خیلی شدید میسوخت. انگار از داخل بریده شده بود.. به زور و خشك سرفه زدم با لرز خودمو چسبوندم بهش نميخواستم حتي ! يك ثانیه ازش جدا شم.. منو روي دستاش بلند کرد و راه افتاد. داغون صورتمو به سینه اش فشردم سوزان هول گفت بیارش داخل جیمین خشك :گفت نه میبرمش درمونگاهي چيزي.. به زور و با صداي خيلي خفه اي گفتم خوبم.. جیمین نه میریم سوزان میگه خوبه.. فقط یه کم... جیمین سرفه خيلي شديدي زد و بلند و محکم گفت: هوا خيلي سرده...صبح برف بازي کرده داره میلرزه سوزان... میبرمش پیش دکتر همین و با قدمهاي تند سمت ماشینها رفت و منو صندلي جلوي ماشينش نشوند و سریع رفت سمت صندوق عقب و هول با پتو مسافرتي دستش برگشت و سریع انداختش روم تا گرم شم.. توي اخ.. فایده نداشت. هنوز خيلي بد میلرزیدم.. خودمو از سرما گوله کردم جیمین تند :گفت سوزان یه پتو بیار پتو و کتمو...سردشه.. زود باش.. سوزان تند گفت: باشه باشه. و دوید داخل. جیمین سرفه خيلي بلند و شديدي زد و نگران و داغون نگام کرد و سریع دستم رو گرفت و توی دستاش فشرد و گفت:هیچی نیست.. با تمام وجود داشت سعی کرد ترس و وحشت توي جونم رو کم کنه... داغون سرفه زد و با نفس سنگینی سریع دستمال کاغذي برداشت و صورت خیسم رو پاک کرد. دستش میلرزید. گذاشت فن دستش میلرزید. پشت اون يکي دستش رو روی دهنش گذاشت و پردرد سرفه زد. از سرما لبامو محکم به هم فشردم و لرزیدم هول داد زد: سوزان چي شد؟ به خودش نگاه کردم که کامل خیس بود که خيلي بد و شدید سرفه میزد. اونم سردشه... باید باشه... ریه هاش... واي خدا... توی این سرما و برف نباید اینطور خیس میشد.. از نگرانی بد شدن حالش داشتم خفه میشدم. داغون صورت تو هم کشید و سرفه زد و دست به سینه اش کشید. واي بغض کردم و اشک تو چشمم جمع شد.. لرزون دستشو فشردم و گفتم: خوبی؟ اروم سر تکون داد و سعی کرد لبخند بزنه. سوزان دوید جلو و پتو و کت جیمین رو سمتش گرفت. جیمین سریع سویچ رو از جیب کتش در اورد و کتش رو روم انداخت و بعد پتو رو باز کرد و کشید روم اخ.. سوزان خيلي مراقب باش. بعدش برمیگردین؟ جیمین-نه..میریم خونه استراحت کنه... سوزان غمگین گفت: اخه ناهار و اومد جلوي من و دستم رو گرفت و مهربون و ناراحت گفت:
وای وای حمایت کنید خفنا
- ۵.۶k
- ۲۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط