عشق من ~p20~
*ویو ا.ت *
امروز مرخص میشم ، و با کوک و ماریا میریم خونه .
کوک: ماریا شیر نمیخواد ؟
ا.ت:گشنش بشه بهش میدم
کوک:رسیدیم خونه
ا.ت:بریم مامانی
کوک:من خیلی خستم میرم بخوابم
ا.ت:الان که من دارم از بیخوابی میمیرم
کوک:خب من چیکار کنم
ا.ت:بیا اینجا بهش شیر بدم
کوک:باش
*پرش زمانی به یک سال بعد *
ماریا:مامانی
ا.ت:جونم
ماریا :میشه من و بابایی بریم پارک؟
ا.ت:باشه دخترم
امروز مرخص میشم ، و با کوک و ماریا میریم خونه .
کوک: ماریا شیر نمیخواد ؟
ا.ت:گشنش بشه بهش میدم
کوک:رسیدیم خونه
ا.ت:بریم مامانی
کوک:من خیلی خستم میرم بخوابم
ا.ت:الان که من دارم از بیخوابی میمیرم
کوک:خب من چیکار کنم
ا.ت:بیا اینجا بهش شیر بدم
کوک:باش
*پرش زمانی به یک سال بعد *
ماریا:مامانی
ا.ت:جونم
ماریا :میشه من و بابایی بریم پارک؟
ا.ت:باشه دخترم
- ۲.۹k
- ۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط