یکی را پیدا کن

یکی را پیدا کن
که دوستش داشته باشی
و با او دنیا را به هم بریز

نشود که پیر بشوی
و حسرت یک قهقه‌ی از ته دل
یا یک جوک خیلی مسخره
به دلت مانده باشد

بدو، بپر، بخند، جیغ بزن
باهاش غذا درست کن
و فروشگاه‌های زنجیره‌ای برو
و توی دشت یخ‌زده چادر بزن
و بعد از صبحانه ظرف بشور
و گیرِ پلیس بیفت

دوستش بدار و این را بهش بگو
چون نمی‌شود که نداند
نمی‌شود که مثل بقیه حرف‌ها
آن تَه مَه ها نگهش بداری
که یک روز بهش بگویی
چون باید بداند

دوستش بدار
و بگذار دوستت بدارد
بی‌آنکه بترسی
چون بعضی وقت‌ها
برای ترسیدن
خیلی دیر است
دیدگاه ها (۴)

امشــــــب در تـــــــــنـــهایی ام میــــــــشکنــــم بـــ...

....

....

...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط