ده کیلو انار دانه کردم و گذاشتم روی تخت آشپز نوره

🌷ده کیلو انار دانه کردم و گذاشتم روی تخت آشپز. نوره که آمد، گفت : بچه‌ها بیایید مادرتون غوغا کرده است. فرج‌الله با شوخی گفت: مادر همیشه غوغا می‌کند اما برای شما ، نه برای ما!
نورعلی گفت: من همیشه مدیون مادرتان هستم.

✍روایت: سی‌و یکم

📖 کتاب: نورعلی
نیم نگاهی به زندگی و اوج‌بندگی
"سردار شهید نورعلی شوشتری"

#خلیج_فارس
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
╭🌹
╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
دیدگاه ها (۰)

🔹تاریخ را بشناسیم و تحلیل کنیمو از آن درس بگیریم …"شهید قاسم...

بود. او با جانفشانی‌اش، به ما یاد داد که عشق به وطن و آرمان‌...

🌷یکی از نیروها چوب خط اشتباهاتش پر شده بود جلسه که گرفت...

🌷با ماشین می‌رفتیم یکباره زد روی ترمز و ماشین را نگه داش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط