عشق تحت تعقیب
عشق تحت تعقیب
بخش سیویکم
شدو
اون شب بهترین شب عمرم بود، دیدن ستارها کنار یه عالمه گیاه و گلهای رنگی رنگی.
فردا صبح زود رفتیم به محل فیلمبرداری قسمت بعدی فیلمم. قبل از شروع کار کارگردان اومد و بهم تبریک گفت.
کارگردان: سلام شدو حالت چطوره؟! واقعا ازت ممنونم که تو این فیلم رو برام به بهترین شکل ممکن عالیش کردی، حسابی کلی طرفدار جمع کردی.
_ خواهش میکنم واقعا کار خاصی انجام ندادم همش به لطفه سونیکه که بهم کمک کرد.
کارگردان: همینطوره ولی تلاشهای خودت هم بود مگه نه سونیک؟ ازتو هم واقعا متشکرم!
سونیک: همینطوره، خواهش میکنم کاری نکردم انجام وظیفه بود.
کارگردان از هردومون تشکر کرد و رفتیم سر صحنه فیلمبرداری. خب این قسمت یکمی احساساتیه راجب اینکه چرا من خواستم یه آدمکش باشم و چرا همیشه تنهام. خب انگار یکمی شبیه داستان واقعی خودمه، ولی اینبار تو این فیلم من کسی رو داشتم که بینهایت توی زندگیم عاشقش بودم ولی اونو به خاطر اینکه من دشمن زیادی داشتم از دست میدم و تبدیل شدم به این کسی که هستم، این بخشم رو مثل بخش دیگه با حوصله و زحمت بازی کردیم من که حسابی خسته شدم بالاخره تموم شد و برگشتیم و خونه و یه نفس راحت کشیدم.
سونیک: اوففف به نظر این یکی قسمت از بقیه خسته مون کرده الان وقت یه استراحت عالیه.
_ آره یکمی احساسی بود این بخش.
سونیک: ببینم نکنه واقعا تو کسی رو داشتی که عاشقش بودی؟
این جمله رو با شیطنت بهم میگه.
_ ههه خندهدار بود...راستش من هیچوقت کسی رو نداشتم هیچکس رو.
تو این فکرا بودیم که یه پیغام از روژ برام اومد. دوباره ماموریت.
سونیک: ببینم شدو بازم باید بری سرکارت؟
_ آره بعدا میبینمت سونیک.
سونیک: مراقب خودت باش.
بخش سیویکم
شدو
اون شب بهترین شب عمرم بود، دیدن ستارها کنار یه عالمه گیاه و گلهای رنگی رنگی.
فردا صبح زود رفتیم به محل فیلمبرداری قسمت بعدی فیلمم. قبل از شروع کار کارگردان اومد و بهم تبریک گفت.
کارگردان: سلام شدو حالت چطوره؟! واقعا ازت ممنونم که تو این فیلم رو برام به بهترین شکل ممکن عالیش کردی، حسابی کلی طرفدار جمع کردی.
_ خواهش میکنم واقعا کار خاصی انجام ندادم همش به لطفه سونیکه که بهم کمک کرد.
کارگردان: همینطوره ولی تلاشهای خودت هم بود مگه نه سونیک؟ ازتو هم واقعا متشکرم!
سونیک: همینطوره، خواهش میکنم کاری نکردم انجام وظیفه بود.
کارگردان از هردومون تشکر کرد و رفتیم سر صحنه فیلمبرداری. خب این قسمت یکمی احساساتیه راجب اینکه چرا من خواستم یه آدمکش باشم و چرا همیشه تنهام. خب انگار یکمی شبیه داستان واقعی خودمه، ولی اینبار تو این فیلم من کسی رو داشتم که بینهایت توی زندگیم عاشقش بودم ولی اونو به خاطر اینکه من دشمن زیادی داشتم از دست میدم و تبدیل شدم به این کسی که هستم، این بخشم رو مثل بخش دیگه با حوصله و زحمت بازی کردیم من که حسابی خسته شدم بالاخره تموم شد و برگشتیم و خونه و یه نفس راحت کشیدم.
سونیک: اوففف به نظر این یکی قسمت از بقیه خسته مون کرده الان وقت یه استراحت عالیه.
_ آره یکمی احساسی بود این بخش.
سونیک: ببینم نکنه واقعا تو کسی رو داشتی که عاشقش بودی؟
این جمله رو با شیطنت بهم میگه.
_ ههه خندهدار بود...راستش من هیچوقت کسی رو نداشتم هیچکس رو.
تو این فکرا بودیم که یه پیغام از روژ برام اومد. دوباره ماموریت.
سونیک: ببینم شدو بازم باید بری سرکارت؟
_ آره بعدا میبینمت سونیک.
سونیک: مراقب خودت باش.
- ۳.۸k
- ۰۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط