Part : 8
ویو جی هوپ
داشتم با فرشته ی مرگ بحس می کردم که لینا شاکی و عصبی اومد پایین و گفت
لینا : چه خبرتونه ؟ ( داد )
وای این بشر چرا وقتی عصبیه اینقدر کیوت می شه ؟ لینا ادامه داد
لینا : منم می تونم دادای بلندتر بزنم ( عربده )
شوگا : خب بابا ... برو به اون جن مزاحم بگو ساکت شه ... چرا سر من داد میزنی؟
جی هوپ : خب اگه تو همون موقع که گفتم می رفتی اینجوری نمی شد ...
شوگا : نخیرم .. اگه تو بیخیال می شدی همه چی اوکی می شد .. نه اینکه یه دختر بچه ی فسقلی که اصلاً معلومه ده هشتادی بیاد سر ما داد بزنه ( داد )
جی هوپ : درست صحبت کن ( داد بلندتر )
وسط این جهرو بحس منو فرشته ی مرگ لینا داد زد
لینا : آره ... من یه ده هشتادیم ... ولی من اللن ۱۹ سالمه ...من دیگه بزرگ شدم
فسقلی نیستم ... درضم ... دیگه بسته .. من .... م.من ( گریش نزاشت ادامه بده )
جی هوپ : چ.چی شده ؟
واقعاً خیلی نگرانم کرده بود ... طوری که لکنت گرفته بودم ... دستو پامو گم کرده بودم که فرشته ی مرگ .........................
خماری لذتی دارد ؟ 😅✌️
داشتم با فرشته ی مرگ بحس می کردم که لینا شاکی و عصبی اومد پایین و گفت
لینا : چه خبرتونه ؟ ( داد )
وای این بشر چرا وقتی عصبیه اینقدر کیوت می شه ؟ لینا ادامه داد
لینا : منم می تونم دادای بلندتر بزنم ( عربده )
شوگا : خب بابا ... برو به اون جن مزاحم بگو ساکت شه ... چرا سر من داد میزنی؟
جی هوپ : خب اگه تو همون موقع که گفتم می رفتی اینجوری نمی شد ...
شوگا : نخیرم .. اگه تو بیخیال می شدی همه چی اوکی می شد .. نه اینکه یه دختر بچه ی فسقلی که اصلاً معلومه ده هشتادی بیاد سر ما داد بزنه ( داد )
جی هوپ : درست صحبت کن ( داد بلندتر )
وسط این جهرو بحس منو فرشته ی مرگ لینا داد زد
لینا : آره ... من یه ده هشتادیم ... ولی من اللن ۱۹ سالمه ...من دیگه بزرگ شدم
فسقلی نیستم ... درضم ... دیگه بسته .. من .... م.من ( گریش نزاشت ادامه بده )
جی هوپ : چ.چی شده ؟
واقعاً خیلی نگرانم کرده بود ... طوری که لکنت گرفته بودم ... دستو پامو گم کرده بودم که فرشته ی مرگ .........................
خماری لذتی دارد ؟ 😅✌️
- ۵.۵k
- ۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط