عاشقش بودم ولی هرگز مرا یاری نکرد

عاشقش بودم ولی هرگز مرا یاری نکرد
در نبرد با رقیب از من هواداری نکرد
بر در و دیوار کوبیدم برای بودنش
او برای ماندن خود هیچ اصراری نکرد
اشک چشمم را بگویم؟هیچ ابری تا بحال
از دل خود اینقدر سیلاب را جاری نکرد
بعداز او آنقدر غم خوردم و نالیدم که هیچ
مادری در سوگ فرزندش چنین زاری نکرد
مثل یک سیگار من را زیر پاهایش فشرد
نه چنین کاری کسی با هیچ سیگاری نکرد
آنچنان ویران شدم از دست او...چنگیز هم
با سمرقند و بخارا این چنین کاری نکرد
پای من نگذار ضعف این غزل تقصیر اوست
طبع شعرم نیز دور از او مرا یاری نکرد...
دیدگاه ها (۵)

گفته بودی خانه می سازم ,نگفتی روی آبگفته بودی ماندنی هستم ,...

خنده‌هایم را دوامی نیست وقتی نیستیلحظه‌هایم را مرامی نیست وق...

حکم دل کردم...ولیکن اول بازی بریددل بدستش داده بودم پس چرا د...

بوسه وقتی داغ باشد دل بریدن مشکل است،در دل آتش که باشی پرکشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط