ببین زمستان جان

ببین زمستان جان،
بیا اول کاری سنگ هایمان را وا بکنیم...

سوز و سرما با تو،
راضی کردن یار با من !
آن برف های ریز ریز با تو...
متر کردن خیابان با من !
قندیل های گوشه ی نادوان با تو ،
ماهر ترین عکاس شهر شدن با من !
سازه عاشقی با تو ...
رقص با من !
سرد ساختن دنیا با تو،
گرم کردنش با من!
لرزاندن دل با تو،
التیامش با من !

فقط قبلش رخصت بده
حسابم را با این پاییز بدقول صاف کنم،
گویا فراموش کرده من اینجا منتظر کسی هستم!
دیدگاه ها (۳۲)

دلم خوش بود به احوال پرسی های گاه و بیگاهشکه مثلا؛"سلام ، حا...

استوری پست ها و پرفایلا شده همش از عکسای یـلــدا ... تو هم ک...

مثل برفی در هرمزگان؛محالِ آمدنت ممکن هم اگر شد؛باید به انتظا...

. نزدیک یلدا بود و هوا سوز داشت...رویِ برگایِ بارون خورده و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط