من دوستت دارم دیونه پارت اخماشو کشیدتوهم

من دوستت دارم دیونه #پارت۱۱۴ #.اخماشو کشیدتوهم،
-تو کی امدی بالا؟باصدایی که سعی کردم بخاطر بغض گلوم نلرزه گفتم:
-همین الان امدم چطور؟؟
-هیچی ..قرصو لیوان آب روسمتش گرفتم،
-بزارشون رومیز بعدأمیخورم،
-نه الان بخور،
-تو برو من بعدأ میخورم،
یه جورخواصی نگام کرد دلم لرزید..چشماش قرمزبود ویه غم بزرگ توشون موج میزد،
قرصو از دستم گرفت وخورد،
-خب خوردم برو دیگه..دست به سینه شدم،
-ناسلامتی اتاق خودمه داری میندازیم بیرون..از جاش بلند شد.
-کجا؟
-میرم یه اتاق دیگه دستشو گرفتم وروی تخت نشوندمش،
-عه لوس نشو دیگه شوخی کردم بابا بی جنبه بازی چرادرمیاری امشب، باشه میرم، نمیدونستم چشم دیدن منو نداری...بداخلاق شده واسه ما..غرغر کنان از اتاق بیرون رفتم..پشت در قایم شدم ویواشکی باز نگاهش کردم لبخند کوچولویی رو لبش بود سرشو به طرفین تکون دادو دراز کشید.اشکم روگونه ام چکید همش اون لحظه میود جلوچشمم ومنو به این باورمیرسوندکه عرفان دوستم داره
][][][[[][]]]]]]][][][
-من میرم عرفانو بیدارش کنم بریم خونه.
-ولش کن امیر جان گناه داره طفلکی سردرد داشت خوابید اگه بازم بیدارش کنی سردردش شدیدتر میشه..
امیر خیره نگام کرد
-اگه بهش اعتماد نداری برو بیدارش کن،
-نه عزیزم من به عرفان بیشتر از چشمامم اعتماد دارم گفتم شاید تو وزن عموت راحت نباشین،
-وقتی تو بهش اعتماد داری پس منم دارم ،تو نگران نباش عزیزم ماراحتیم،
-خوبه پس این نرغول ماپیشت امانت،خندیدم وگفتم:
-باشه من امانت دار خوبیم ولی اگه بخواد کاری بکنه که خشم منو برانگیزه .امانت ممانت حالیم نمیشه.امیر درحالیکه میخندیدگفت:
-نه نگران نباش امانت خوبیه توروهم عصبی نمیکنه.
-خوبه.
-خوب دیگه مابریم ،مواظب خودت باش خوب بخوابی

از راه پله بالا رفتم آروم دراتاقو باز کردم وداخل شدم.نگاهی بهش انداختم.چقدر تو خواب معصوم ودوست داشتنیتره.لحاف روشو مرتب کردم تکون کوچولویی خورد،
-مامان.داشت خواب مامانشو میدید،
کنار تختش نشستم ،میدونستم خیانت به امیره ولی دست خودم نبودهرچی قلب بی تابم میگفت انجام میدادم، دلمو زدم به دریاوآروم دستمو تو موهاش فروکردمونوازششون میکردم.
-مامان من تنهام نرو،مامان نرو عرفانت تنهاست،نرو مامان خواهش میکنم مامان وایستامنم میام،نروماماااان.جستی زد کل صورتش غرق عرق بود.. بهش چشم دوختم،
-خواب میدیدی؟
-توکی هستی!من کجام؟اتاق تاریک بود نمیتونست درست منو ببینه،
-من رویام توالان خونه ای منی.
-من باید برم چرامنو بیدار نکردین؟
-کجا اینکاراچیه میدونی الان ساعت چنده ؟
-مهم نیست ،میرم بهشت زهرا پیش مامانم،میرم بهش میگم چرامنو نمیبره پیش خودش ،چرامن دارم نفس میکشم،،رویاچرادارم نفس میکشم ،
-عرفان این حرفاچیه؟
نویسندهS.ma.E
دیدگاه ها (۴)

من دوستت دارم دیونه #پارت۱۱۵ #-عرفان آروم باش تو الان تو جَو...

من دوستت دارم دیونه #پارت۱۱۳ #گوشی رو انداختم رو صندلی وسرم...

😢 😢 واقعاشرمندم😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓 😓...

P⁸- ببخشید آقایی کیم ولی میشه منو تهیونگ چند روز باهم نامزد ...

پارت چهلو چهاریه جوری حاضر شدم انگار میرم جنگخب حالا چی درست...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط