دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من

دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟
کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من
نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته دل به من کس
چو تخته پاره بر موج، رها... رها... رها... من
ز من هرآن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟
ستاره‌ها نهفتم، در آسمان ابری
دلم گرفته‌ای دوست ، هوای گریه با من
دیدگاه ها (۳)

خانه های قدیمی را دوست دارم...چــایی همیشه دم استروی سماورتو...

سخت است حرفت را نفهمند و سخت تر این است که حرفت را اشتباهی ب...

تو چه گفتی سهراب؟قایقی خواهم ساخت... با کدام عمر دراز؟نوح اگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط