کافه پاراگراف

کافه پاراگراف:
هر جمعه بابام به کلوپ محلمون می رفت و نوار بوکس محمد علی کلی و جورج فورمن رو کرایه می کرد، مسابفه قهرمانی جهان بود، ما با هم اون بازی رو هزار بار دیدیم، حرف نداشت.
اولش فورمن تا جایی که می خورد علی رو زد، هوک چپ، هوک راست، شکم، زیر چونه، اما علی چسبیده بود به رینگ و می گفت" نا امیدم کردی پسر!"
فورمن چپ می زد، علی می خندید، فورمن راست می زد، علی می رقصید، رقص پاش بی نظیر بود، این کارش باعث می شد فورمن عصبی تر شه، تا اینکه آخر سر علی با یه هوک راست جانانه فورمن رو ناک اوت کرد.
همیشه وقتی بازی تموم شد بابام بهم می گفت: ضربه وحشتناکی بود ولی علی با این ضربه برنده نشد، چیزی که اون رو برنده کرد رقصیدن و خنده هاش بود...بعد نوار رو در میاورد و با خودش می گفت: بذار هرچقدر که می خوان ضربه هاشون رو بزنن، اما بخند، نذار فکر کنن که برنده میشن، نذار فکر کنن که برنده میشن...

روزبه_معین
دیدگاه ها (۱)

یه وقتهایی ، بار بعدی وجود نداره، شانس دومی نیست، وقت اضافه ...

جمعه جور دیگر سوهان می زند دلتنگی هایم را هوای دلم پاییزی ست...

هر وقت روز بدی رو تجربه میکنی یک نفس عمیق بکش و به خودت بگوا...

تنہایے یعنے آنلاین باشے همه فکر کنن خیلی مخا...

پارت 2

black flower(p,325)

پارتتت اخرررر اوردمم ببخشید دیر شد درسای بیسحاب منو پاره کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط