پارت

پارت 23


ویو جونگکوک
دیدم ات داره میاد پایین واووو پسر پاهاشو ببین چقدر خشگله سفید دلم میخواد همینجا بفاکش بدم اندامش واییییی چقدر جذاب.... خدتو کنترل کن پسر

ات: سلام
جونگکوک: به پاهاش خیره شده بود
ات: جونگکوک به چی نگاه میکنی لباسم زشته
جونگکوک: هااا نه خوبه عالیه بیا غذاتو بخور
ات: ممنون


داشتن غذاشونو میخوردن جونگکوک گفت
جونگکوک: ات امشب اینجا مهمون داریم پدر و مادره لیا میان اینجا
ات: باشه
جونگکوک: و میخوام فقط برایه چند روز دوست دخترم باشی فقط نقشو بازی کن دوست دختر واقعی من نیستی فقط نقشتو بازی میکنی
ات: برایه چی
جونگکوک: چون پدر و مادر لیا میخوان من دامادشون بشم ولی من یکی دیگرو دوست دارم و از لیا خوشم نمیاد بخاطره همین اون یه نفرو که دوست دارم الان امریکا هس پس پیشم نیست ولی میشه فقط چند روز دوست دختره فیکم باشی


ات: باشه 😊
جونگکوک: پس برایه امشب یه لباس گذاشتم تویه کمدت برو اونو بپوش
ات: باشه



________________________________________________________________________________

پرش زمانی ساعت 6
ویو ات
مهمونا ساعت 8 میومدن پس الان پاشدم رفتم حموم یه 15 دقیقه حموم بودم اومدم بیرون رفتم موهامو خشک کردم رفتم لباسمو پوشیدم (عکسشو میزارم) یه ارایش نچرال کردم عطرمو زدم یه گردنبند ظریف اینداختم (همه چیزارو میزارم)
خیلی خشگل شدم و رفتم پایین رویه کاناپه نشستم تا منتظره جونگکوک بمونم


ویو جونگکوک
رفتم حموم 10 دقیقه و بعد رفتم کت شلوارمو پوشیدم موهامو درست کردم عطرمو زدم
رفتم پایین دیدم ات نشسته رویه کاناپه داره با گوشیش ور میره خیلی خشگل شده بود ای کاش واقعا دوست دخترم بود







لایک 🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪
#فیک_جونگکوک
دیدگاه ها (۱۰)

#فیک_جونگ_کوک

مرسیییییییی

#فیک_جونگ_کوک

پارت22جونگکوک: مرسیجونگکوک: ات بیا تا اتاقتو نشون بدم (عکسشو...

پارت ۱

چرا من پارت ۲جونکوک: باشه الان میام چاگیاات؛ ممنونویو ات: رف...

پارت ۱۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط