ساقیا باده که

ساقیا باده که
اکسیر حیات است بیار
تا تن خاکی من
عین بقا گردانی...

#حافظ
دیدگاه ها (۷)

تو چہ دانے ڪہ بر تو نگذشتہ ستشب هِجـران و روز تنهایـے...#سعد...

سیری مباد سوخته‌ی تشنه کام راتا جرعه نوشِ چشمه‌ی شیرین گوار ...

تو گلبن و من بلبل عشق آرایمجز با تو نفس ندهم و دل ننمایمدر ف...

از رنگ بریدیـم و ز دیـدار گذشتیـمبا چشم فرو بستہ ز گلزار گذش...

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینمبیا کز چشم بیمارت هزارا...

بیا که قصر امل سخت سست بنیادستبیار باده که بنیاد عمر بر بادس...

چو خود را ز نیکان شمردی بد/نمی گنجد اندر خدایی خودی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط