پارت سه

پارت سه
_مامان یادت. گفتم میام نجاتت میدم آره اومدم
میره و مامانش رو بغل میکنه
م ک:کوچولوی من چقدر بزرگ شده
که یهو بابای کوک میاد
ب ک:اوه ببین کی اینجاست کیم تهیونگ
_اوه دوسال بود ندیدمت پول رو جور کردی
ب ک:نه
_الان میخوای چی بدی بجای پولت
ب ک: میتونم بهت پسرم رو بدم
+چی میگی بابا
م ک: تهیونگ پسرم راست میگه جنگ کوک رو ببر
+ولی ولی (بغض)
م ک:ساکت باش پسره‌ی ال.دنگ
رو به جنگ کوک
_برو لباساتو جمع کن
+باش(بغض)
دیدگاه ها (۸)

پارت چهار کوک ویو:نمیدونستم چه اتفاقی افتاده همین جوری داشتم...

پارت پنجفلش بک به ۱۸ سال پیش:تهیونگ ویو:امروز تولد لینا بود ...

بچه ها صفحه آخرش هست آخرش یه تقریبا همشون هستتوضیح دنیای امگ...

پارت دوته ویو:داشتم تلویزیون میدیدم که گوشیم زنگ خورد جیمین ...

پارت ۲ یک ماه برای ۷ آسمان

پسر کوچولوی من پارت ۲ ته : وقط توضیح ندارم...بهت نیاز دارم ک...

پارت ۸۶ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط