نشست تو ماشین دستانش می لرزید بخاری رو روشن کردم گفت

نشست تو ماشین، دستانش می لرزید، بخاری رو روشن کردم، گفت: ابراهیم ماشینت بوی دریا میده!
گفتم: ماهی خریده بودم.گفت: ماهی مرده که بوی دریا نمی ده! گفتم:هر چیزی موقع مرگ بوی اون جایی رو می ده که دلتنگشه ...
گفت: من بمیرم بوی تورو میدم ...


"سیامک تقی زاده"
دیدگاه ها (۳)

همـچـون ساعـت شنی شــده امکــه نـفــس هـای آخـرش را مـیـزنـد...

خدایاااااااا ....خدا جون حکمتتو شکر قربونت برم آخه این بچه د...

یکــــــــــــــ دقیقه سکوتـــــــــ ...بخــاطــــرِ تمــامِ...

* پست ویژه *نازی خانوم گل !!به دنیا اومدنت مباررررررررک .......

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭³ دسستم رو گذاشتم روی دستش که مث چی...

بچه ها. میخوام یه سناریو تک پارتی راجب خانواده‌ی خودم درست ک...

نام:وقتی پسر داییت بود بعد از ۱۵ سال دیدیشپارت:۱پدر آدم در م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط