استاد تاریخ فا*کی ( part 6 )


‌📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚

‌📚🖤 پارت 6 🖤📚

‌ ‌ ‌‌🎻 ادامه🎻 :

☁ از زبان ا.ت ☁ :

و نشستم روی ماسه‌ها
واقعا لذت بخشه..
داشتم با صدای بلند با خودم حرف میزدم

(علامت‌ها یادتون نره توی معرفی فیک بود🍷)

چرا اون عوضی ولم کرد
چرا منو نمب‌خواست
زندگیم رو خراب کرد
همینجوری فقط میگفتم و میگفتم
ولی قرار نبود گریه کنم
من به خودم قول دادم هیچوقت گریه نکنم!
مخصوصا برای اون عوضی
_میترسم کم کم بخوای منو به عنوان غذا بخوری
با دیدنش کنارم نبم متر پریدم هوا
تعقیبم می‌کنییی
_نح من اول اینجا بودم تو منو ندیدی
یجا میخوام تنها باشم از شانس گندم تو پیدات میشه
_از خداتم باشه من کنارت باشم
ترجیح میدم برم به همه بد*م ولی تورو نبینم
یهو خیمه زد روم و رونم و تو دستاش فشرد
_جداً لیدی؟
ارههه!
_خب نظرت چیه.. با من بخوابی و بعدش دیگه منو نبینی
بمیرم بهتره
نزاشت حرفم تموم بشه که یهو...ادامه دارد🎀
.
.
حمایت فراموش نشه🥺👋🏻


"کیوی خشن 🥝🔪
دیدگاه ها (۰)

استاد تاریخ فا*کی ( part 7 )

استاد تاریخ فا*کی (part 8)

استاد تاریخ فا*کی (part 5)

استاد تاریخ فا*کی (part 4)

خاطره بد از مدرسه نظرتونو بگید

قاصدک کوچولوی من💔🥀تهیونگ کنار تخت بیمارستان نشسته بود فقط آر...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط