پارت

پارت 107 :
چند روز بعد
( جیمین )
یک لباس خاکستری تیره که خط های افقی زیاد طوسی روش بود و پوشیدم با یک شلوار سیاه چسبون .
جلو در خونه نایکا وایستاده بودم .
کلیدی که بهم داده بود و با انگشتم روش کشیدم .
این همون کلیدی که بهم داد !!
خیلی ساکته . یعنی الان خوابه یا بیداره ؟؟؟!.
کلید و توی قفل در انداختم و اروم رفتم تو خونه . هیچ کس نبود .
اروم درو بستم و رفتم جلوتر .
هیچ کس نبود و رفتم جلوتر که نایکا روی مبل خوابش برده بود .
رفتم جلوش .
من چیکار کردم ؟؟؟ ! اون دختر به چی تبدیل کردم .
انگشت اشاره دست راستم و به پوستش نزدیک کردم . انگشت دستم و روی گوشه چشم چپش گذاشتم و تا فکش کشیدم . لمسش کردم
دست راستش روی مبل ولو بود .
دست چپم و توی دست راستش کردم .
خودمو به طرفش نزدیک کردم . دست راستمو روی شونه چپش گذاشتم و نفس های داغم به گردنش برخورد میکرد .
بعد از اون همه مدت تونستم لمسش کنم .
بوسه کوچیکی روی گردنش زدم که سرشو چرخوند و دست چپش و روی کمرم گذاشت .
تعجب کردم ازین کارش . چشماش خیلی کم باز شده بود ولی هنوز خواب بود . دستم و از تو دستش دراوردم . رفتم عقب .
برگشتمو رفتم و درو اروم بستم ولی صدایی داد . داشتم از پله ها پایین میرفتم که یادم اومد کلید و توی خونه نایکا جا گذاشتم .
مطمئنم متوجه میشه که من اومدم پیشش ولی چیکار کنم ؟؟
رفتم . سوار ماشین شدم و رفتم .
* خودم *
گرمم شده بود . چشمام و باز کردم . بوی تن جیمین .
دستم و روی گردنم گذاشتم که خیس و داغ بود .
الان اینجا بود . درو نگا کردم که بسته شد صدایی داد . سریع سمت در رفتم که زیر پام چیزی رو احساس کردم .
پام و بردم عقب که کلید و دیدم . برداشتمش . کلیدی که دادم بهشون .
سریع سمت پنجره رفتم و بازش کردم . دیدم سوار ماشین شد و رفت .
سریع رفتم درو باز کردم و از پله ها پایین رفتم که سرم گیج رفت و چشمام سیاهی رفتن.
صدام میکردن . چشمام و باز کردم . رو زمین افتاده بودم . کلید توی دستم و دیدم .
از پله ها افتاده بودم .
اروم بلند شدم .
سرم درد داشت همراه با کمرم .
بلند شدم و اروم رفتم تو خونه روی مبل پخش شدم . وایییییی .
اون منو لمس کرده بهم دست زده . وای چطوری اجازه دادم دیگه نمیخوام چرا من اونا خیلی بیشعور تشریف دارن بعد از کاری که باهام کردن بازم میان پیشم
هی نایکا !!!
اونا کاری باهات نکردن اونا بی گناه ان .
اگه بی گناه ان پس چرا نمیان بگن . خب دختر بیشعور خودت اجازه نمیدی !!!!!
ولی گردنم چرا خیس بود ؟؟؟
بوی تنش رو گرفته بودم . چیکار کنم .
دارم دیونه میشم .
خدااااااا این زندگی من بود .
رفتم حموم توی وان نشسته بودم با لباس هام .
سرمو کردم تو اب چشمامو باز کردم که چهره خندان بی تی اس رو دیدم . اومدم بیرون این چی بود !!!!!
اومدم بیرون .
دیدگاه ها (۳۳)

تیزر رمان پرواز فصل اول

پارت ۱۰۶ : سکوت بدی تموم اتاق و گرفته بود .رفتم تو حال .هیچ ...

پارت ۱۰۵ : به پاهام نگا کردم و پلک زدم تا اشک هام بریزن .آرو...

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁴ می خوام وقتی رفتیم خونه ازش تشکر ک...

رمان بغلی من پارت ۶۳دیانا: آره ارسلان: حالا من از حرفی که او...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط