اورا

🔹 #او_را ... (۱۱)



- چرا آبروی منو بردی ؟؟

به پسره چی گفتی که گفته دیگه نمیرم بهش درس بدم ؟؟ 😡



- اون نمیخواد بیاد ؟؟؟

چه پررو ...

خوبه خودم بیرونش کردم ... 😏



- ترنمممم 😡

تو چت شده ؟؟

اینهمه برات خرج نکردم که آخرش یه انسان بی سواد شی و بشینی خونه!

اینهمه کلاس و اینور اونور نفرستادمت که آخرت این بشه!

سر قضیه اون پسره هم بهت گفتم به شرطی میتونی باهاش باشی که فکر ازدواج و هرچیزی که جلوی پیشرفتتو میگیره از سرت بیرون کنی 😡

من دیگه باید چیکار کنم ؟؟

👈 ادامه در وب #از_جنس_خاک :
az-jense-khak.blog.ir/post/رمان-او-را-قسمت-یازدهم/
دیدگاه ها (۱)

🔹 #او_را ... (۱۲)بعد از دانشگاه راه خونه ی مرجان رو پیش گر...

🔹 #او_را ... (۱۳)خیلی وقت بود سراغ کتابخونم نرفته بودمخاک...

🔹 #او_را ... (۱۰)سعید چندباری پیام فرستاد که همه چیو ماست م...

🔹 #او_را ... (۹)حوصله توضیح نداشتم و بدون حرفی رفتم تو اتاق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط